هنر و ادبیات در بلشویسم
کاظم علمداری
برگرفته از سایت خرمگس
پس از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ با سقوط تزاریسم و ایجاد فضای باز سیاسی، بسیاری از هنرمندان، نویسندهگان، شاعران، طراحان، معماران و اهالی تئاتر و سینما امیدوار شدند که بتوانند عرصه هنر و ادبیات را خارج از کنترل و هژمونی دستگاه قدرت، به پیشرفتهای بزرگتری برسانند.[۱] برای نمونه ماکسیمگورکی (۱۹۳۶-۱۸۶۸) در همراهی با دولت موقتِ کرنسکی (Aexander F. Kerensky) تلاش قابل توجهی برای ایجاد کارگاههای هنر بهکار گرفت. اما عمر دولت ائتلافی کوتاه بود و با جنگ داخلی و خشونت و سرانجام با قیام/ کودتای اکتبر ۱۹۱۷، سرنگون شد.[۲] با سقوط دولت ائتلافی، بلشویکها بهطور انحصاری، قدرت را بهدست گرفتند. دولت انقلابی جدید نیز در صدد برآمد که از هنر و ادبیات برای گسترش نفوذ و اقتدار خود در جامعه، و تدوین هنریِ ارزشهای سوسیالیستی، به نویسندهگان و هنرمندان متوسل شود و آنها را در خدمتِ خود بگیرد.
بلشویکها و هنرمندان پیشرو
کتی لاک (Cathy Locke)، کارشناس هنر سدههای ۱۹ و ۲۰ روسیه مینویسد: «در آغاز انقلاب بلشویکی در سال ۱۹۱۷، تاریخ چرخش غیرمنتظرهای به خود دید و هنر آوانگارد روسیه ناگهان در موقعیت قدرت قرار گرفت. هنر آوانگارد روسیه در این زمان به تصویر و صدای جدیدی از رهبر انقلاب «ولادیمیر لنین» (۱۸۴۷-۱۹۲۴) تبدیل شد. هنرمندانی مانند واسلی کاندینسکی(۱۹۴۴-۱۸۶۶)، ال لیستزکی (۱۹۴۱-۱۸۹۰)، کازیمیر ملویچ (۱۹۳۵-۱۸۷۹) و ولادیمیر تاتیلن (۱۹۵۳-۱۸۵۳) به بخشی از مرکز تجمع بوروکراتها و مروجان فرهنگی لنین تبدیل شدند.»[۳]
دیوید والش، ویراستار تارنمای سوسیالیستی جهانی (انترناسیونال چهارم)، درمقالهای در باره ارتباط بلشویکها و هنرمندان پیشرو (آوانگارد) در انقلاب ۱۹۱۷ چندین پرسش اساسی طرح میکند.[۴] از جمله: آیا “گرایشِ بلشویکی” در هنر آوانگارد وجود داشت؟ نقش هنر در ساختن سوسیالیسم توسط هنرمندان و در ارتباط با انقلابیون چهگونه بود؟ پاسخ به این پرسشها به این دلیل مهم است که مشخص شود آیا هنرمندانی که از پایگاه اجتماعی طبقه متوسط (خردهبورژوازی) برخاسته و آموزش دیده، و برای رشد و خلاقیت هنریشان به آزادی نیاز داشتند، آیا با دیکتاتوری کارگران انقلابی کنار آمدند؟ در وجه نخست میتوان بهطورکلی گفت که آنچه در شوروی رخ داد نه تقابل میان هنرمندان با کارگران انقلابی، بلکه با سیاستهای دخالتگرایانه و دیکتاتورمنشانهی حزب حاکم بود.
واقعیت این است که رابطهی هنر و مکتبهای هنری (فوتوریسم، کوبیسم، و اکسپرسیونیسم) با انقلاب در بحبوحهی تحولات و خیزشهای مردم (یعنی قبل از پیروزی انقلاب و تثبیت حکومت بلشویکی) در روسیه شکل گرفته بود.[۵]بهطوری که برخی معتقدند پایهی نخستین کار هنرمندان برجسته شوروی مانند کازیمیر ملویچ Malevich، ولادیمیر تاتلینVladimir Tatlin، الکساندر رودچنکوAleksandr Rodchenko و لیوبف پاپووا Lyubov Popova سالها پیش از انقلاب اکتبر گذاشته شده بود و خود در پیروزی انقلاب نقش مهمی داشتند.[۶] در واقع آنها همراه تحولات آزادیخواهانه و انقلابی جامعه، پیش رفته بودند.
اما با رویکارآمدن دولت بلشویکی، سیاست و ایدئولوژی حزب کمونیست بهتدریج بر هنر و ادبیات چیره شد، و استقلال هنر و ادبیات کنار زده شد. بلشویکها در تلاش برای بهخدمتگرفتن هنرمندان (با هدف ایجاد یک وجدان جمعی متفاوت و حزبی در جامعه)، کنترل شدیدی را بر آنان اعمال کردند.
در واقع در سراسر دورهی سانسور، کشمکش میان سیاستمدارانی که هنر و ادبیات را در خدمت به دولت و سیاست میخواستند و کسانی که مدافع استقلال هنر بودند بهشدت ادامه داشت. آیزایا برلین مینویسد: «نبرد اصلی، در اوایل و میانههای دهه ۱۹۲۰، بین آثار ادبی آزادتر و تا حدودی آنارشیستی از یک طرف، و بلشویکهای متعصب از طرف دیگر، جریان داشت و چهرههایی چون آناتولی لوناچارسکی (۱۸۷۵-۱۹۳۳) و بوبنف نومیدانه میکوشیدند بین طرفین آتشبس ایجاد کنند. این کشمکشها در ۱۹۲۷-۱۹۲۸ به اوج خود رسید. …»[۷]
واقعیات زندگی جمعی ما انسانها به دفعات نشان داده است که هنرمند میتواند با انتقادهایش، پیشقراول و مبدع ارزشها و فرهنگی باشد که با جباریت و سیاستهای زورگویانهی قدرتهای حاکم خوانایی نداشته باشد؛ بهویژه که زبان استعاری هنر، زبانی برآمده از روح حساس و صور خیال هنرمند، اگر درست بهکار رود بسیار مؤثرتر از زبان گفتاری و شنیداری است. بههمین خاطر در جوامع غیرآزاد، هنرمندانِ منتقد، بیشتر زیر فشار سانسور و دستگاه امنیتی قرار میگیرند. با توجه به این واقعیت، بلشویکها در سالهای آغازین پیروزی انقلاب، برخی از هنرمندان آوانگارد را جلب سیستم خود کردند.[۸] تفاوت بین نیازهای هنرمند و دولت، ظاهراً مورد تأیید سران حزب مانند لنین نیز بوده است. «لنین و تروتسکی چندان علاقهای به آوانگارد روسی نداشتند. لنین، نخست سکوت پیشه کرد اما بعد علیه جریانهای مدرن هنری چون اکسپرسیونیسم، کوبیسم و فوتوریسم نوشت که از دید او برای مردم عادی غیر قابل فهم بود و اینکه در جامعهی سوسیالیستی جایی نمیتوانست داشته باشد.»[۹]
طبعاً همکاری برخی از هنرمندان در آغاز انقلابی که هنوز مسیر، هدف و آیندهاش روشن نبود امری طبیعی به نظر میرسد. با این وجود اما هنر آوانگارد نه به الویتهای ایدئولوژیک مورد نظر حزب کمونیست پاسخ میداد و نه تودهها آنرا به درستی میفهمیدند که بخواهند از راه هنر، سیاست روزمرهی خود را پیش ببرند.[۱۰]
رویکرد رهبران انقلاب و دولت جدید به هنر، بخش مهمی از ساختن جامعه سوسیالیستی (مدینه فاضله) محسوب میشد. زیرا فرهنگ متفاوت جدید در مناسبات متقابل میان هنر و ادبیات و سیاست حاکم، ساخته میشد. به رغم این سیاست رویکرد رهبران اصلی حزب به هنر و ادبیات یکسان نبود. اگر در دوره نخست در زمان حیات لنین کنترل شدید بر هنراعمال می شد، در دوره زمام داری استالین سرکوب های شدید و حتا خونین بر هنرمندان اعمال گردید تا آنها را تابع اهداف حزب نگهدارد. در دوره نخست نگرش لنین و تروتسکی به هنرو ادبیات یکسان نبود. دراینجا به طور گذرا به این تفاوت ها توجه می شود