وقتی برای نجات دریاچه آرال یک کمپین جهانی تشکیل شد بیش از ۸۰ ٪ آن خشکیده بود. تنها از ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۸ میلادی، حدود ۶۰٪ دریاچه ای که یکی از چهار دریاچه بزرگ آب شور جهان بود خشک شد. دریاچه آرال دیروز در ازبکستان امروز به شکل رسمی بیابان آرال قوم نامیده میشود. بیابانی که ریزگردهای نمکی آن بسیاری از کشورها را درگیر کرده است. به آب صورتی رنگ دریاچه ارومیه و تصاویر ماهواره ای آن در این پنج سال اخیرکه نگاه کنیم به سرنوشت تلخ آن پی خواهیم برد . آرال دیگری درهمان منطقه جغرافیایی. دوباره در همان جغرافیا، دریای خزر نیز به گفته بسیاری از محققین به شرایط زیستی بسیار شکننده ای رسیده است. وضعیت رودخانه ولگا ازآلودگی اش به زباله های صنعتی و خانگی گرفته تا بیشمار سد روی آن ساخته شده در بخش روسیه، بشدت با وضعیت دریای خزر، یعنی مقصد نهایی آن در پیوند است.
درجایی بسیار دورتر در قاره ای دیگراما ، یک جنبش جهانی برای متوقف کردن شرکتهای بین المللی در جنگلروبیهای برزیل شکل گرفت. آتش زدنهای تعمدی و قطع بی رویه درختان در بسیای از کشورهای آمریکای لاتین و بیش از آن در مالزی برای کاشت درخت پالم روغنی، یکی از تلخترین تصاویر عریان شدن زمین در پر درخت ترین عرضهای جغرافیای جهان را رقم زده است. درست شبیه تصویری که از جنگلهای هیرکانی و جنگلهای بلوط در زاگرس و آتشسوزیهای تکراری آن منتشر میشود.
رودهای بسیاری از جهان مانند کارون و زاینده رود در معرض خشک شدن کامل هستند و تالابهای بسیاری نیز به سرنوشت هامون و حور العظیم گرفتار شده اند. درست همین تصاویر و دردها و آثار مخرب مشترک و تاثیر آن فارغ از مرزها و خطوط جغرافیای تعریف شده توسط ساکنان زمین و دولتهاست که موضوع مشکلات محیط زیست را به یک بحث جهانی تبدیل کرده است.
از طرف دیگر در سطح جهانی ، تعداد بهره مندان و محروم ماندگان از ذخایر طبیعی زمین نیز به شکل معنا داری تفاوت دارد . مهمترین آن هم بحث دسترسی به آب آشامیدنی سالم است. بنا به آمار یونیسف ۲.۱ میلیارد نفر در جهان به آب آشامیدنی دسترسی ندارند . و بیش از ۴ میلیارد نفر بدون دسترسی به سرویسهای بهداشتی و شستشو زندگی میکنند و از این جمعیت ۹۰ درصدش در روستاها زندگی میکنند. تنها در چین ۱۱۲ میلیون نفر و در هند ۹۲میلیون نفر به آب آشامیدنی سالم در خانشان دسترسی ندارند. در ایران بیش از ۷۰۰۰ روستا و جمعیتی بیش از ۴ میلیون نفر با تانکر آبرسانی میشوند. این به معنی آن است که فقر اقتصادی و توسعه نیافتگی ، ظلم مضاعف عدم دسترسی به آب آشامیدنی را هم به این افراد تحمیل کرده است. درست است که فراگیر بودن این عدم توزین عادلانه دسترسی به آب سالم که اصل ششم از اهداف توسعه پایدار است به این موضوع ابعاد جهانی میدهد اما مهمتر از آن تاثیر الگوی مشترکیست که در این محرومیت وجود دارد. مناطق روستایی که اغلب از مهمترین بخشهای تولید کننده غذایی و دامی هستند خود در محرومیت از دسترسی به اولیه ترین امکانات حیات اند.
طرح این موضوعات در ابعاد جهانی امکان انکار و نادیده گرفتن این شهروندان در سطح ملی را محدود میکند و همینطور این پتانسیل را بوجود میاورد که گروههای آسیب دیده و در تبعیض مانده به هم نزدیک شوند. الزام در گردن نهادن به تعهدات بین المللی وقتی پای سازمانهای جهانی مانند سازمان ملل در میان باشد کمتر ابزار و اهرم اجباردر دست دارد . اما طرح آن میتواند این مشکلات را از خانه تاریک انکار و پنهانکاری دولتها، سیاستمداران و بانکهای جهانی و گروههای سازمان یافته فاسد دولتی و نظامی بیرون بکشد و همینطور در بانک اطلاعات دجهانی ثبت کند. موضوع رصد خشک شدن دریاچه ارومیه و هامون از این دست است.
در مورد تفاوت در طرح مشکلات و معضلات مسائل محیط زیستی و غارت منابع ملی کشورها و موارد نقض حقوق بشر و انتقاد به سیاستهای داخلی کشورها چند اختلاف عمده وجود دارد:
حوزه محیط زیست یک حوزه بدون مرزاست و محدود به قوانین داخلی کشورها نیست . خشک شدن یک تالاب و یا یک رودخانه میتواند جغرافیای چندین کشور را درگیر کند و به همین دلیل میتواند به شکل همزمان مسئله و موضوع مشکل ساز برای جغرافیای بسیار پهناورتری از یک کشور باشد.
مراجع قدرت نمیتوانند موارد آسیب و تخریب به محیط زیست و سرمایه های طبیعی یک اقلیم و جغرافیا را مانند مسائل حوزه های سیاست اجرایی ( به طور مثال اعمال تبعیض جنسیتی و قومی و مذهبی) با دسته بندی کردن در خط قرمزهای آن کشور، تحت عنوان اختلاف فرهنگی ویا اجرای دسته ای از قوانین داخلی ویا محدودیتهای مذهب رسمی آن کشورتوجیه کنند و عادی جلوه دهند و یا آنرا موضوعی داخلی بدانند.
مشکلات حوزه محیط زیست بسیار ملموس و قابل اندازه گیری است وامکان پژوهش میدانی دقیق در موردش وجود دارد. فاکتورهای سنجش دقیق جهانی دارد و میتوان آنرا در بستر گذر زمان به دقت ارزیابی کرد. به همین دلیل حکومتها نمیتوانند با ظاهر سازی و انحصار رسانه و خفه کردن صدای منتقد و محدود کردن جریان باز اطلاعرسانی، آنرا کتمان کنند و یا در انظار جهانی جور دیگری جلوه دهند. بعبارتی سیاست دوگانه ویترین سازی برای منافع کانون قدرت را نمیتوان در مورد دریاچه خشکیده ای که امکان رصد ماهواره ای آن وجود دارد اعمال کرد و یا مقدار ورودی و خروجی آب رودها را به شکل تصنعی تغییر داد برای تضمین اجرایی کردن پروژه هایی در تامین منافع گروهی اقلیت که در راس قدرت و تصمیم گیری هستند.
موضوع حیات موضوع تمام شهروندان زمین است. اینکه نسل آینده سرزمینی در چه شرایطی متولد شود و رشد کند. اینکه هر روز جمعیت بیشتری از دسترسی به آب و هوای سالم محروم شوند ، موضوع محیط زیست را به دغدغه همگانی تبدیل میکند، به حساسیت مشترک ملی. نکته ای که متاسفانه اغلب در موارد نقض حقوق بشرتوسط دولتها اتفاق نمی افتاد.
و در نهایت آنکه سهل انگاری در نظارت و هشدار و متوقف کردن این دست پروژه ها میتواند آسیبها و خسارات جبران ناپذیر جهانی ایجاد کند. آنچه امروز به نام پدیده گرمایش زمین و یا افزایش المانهای تحمیلی بر طبیعت موثردرسرعت گرفتن تغییر اقلیم میشناسیم محصول رفتارهای غلط و تکرار شده بسیاری از همین مراجع حکومت و ذینفعان صنعت و ثروت است. نظامی که این تخریب و آسیب را مرتب باز تولید میکند و بار آن در قالب مهاجران تغییر اقلیم ، حاشیه نشینان، آلودگی های ماندگار در آب و خاک و هوا و شیوع انواع بیماریهای پرهزینه ناشی از زندگی طولانی مدت در معرض آلودگی را بر همه شهروندان تحمیل کند.
شواهد بسیاری وجود دارد که نه تنها در کشورهای کمتر توسعه یافته و یا نظامهای دیکتاتوری بلکه در برخی از کشورهای سرمایه محورو توسعه یافته جهان نیز تمام موارد ناشی و یا منجر به تخریب محیط زیست و همینطوردست اندازی به منابع و سرمایه های طبیعی آن جغرافیا به منزله سرمایه های طبیعی کره زمین به شکل گسترده وجود دارد. عدم اجرای تعهدات و یا تلاش برای شانه خالی کردن از مسئولیت پذیرش موارد مورد توافق در کنفرانسهای تغییر اقلیم جهانی در دوره های اخیر یکی از این مثالها است. در حالیکه سالانه بیش از سه میلیون نفر بر اثر بیماریهای ناشی از الودگی هوا جان میدهند این کشورها حاضر به اجرای تعهدشان در کاهش دی اکسید کربن نیستند.
در این شرایط ارتباط میان نهادهای غیر دولتی فعال در حوزه های محیط زیستی, انتشار اطلاعات دقیق میدانی در ابعاد جهانی و به زبانهای مختلف, شرح گزارش رفتارهای غير مسئولانه دولت و مراجع مسئول در برابر خواست شهروندان و همینطور شفاف کردن و نقد اكومافياي شكل گرفته در جهت تامين منافع يك اقلیت در قدرت و هویت مجریان آن اهداف ، میتواند بسیار حائز اهمیت باشد.
تشکیل کمپینهای جهانی، اعتراضات گسترده، انتشار نامه و گزارشات محلی میتواند نوری باشد بر فضای تاریکی که اجازه پیشبرد اهداف خلاف منافع ملی را به سیاستمداران میدهد. این مجموعه فعالیتها نه تنها سرنوشت آن جغرافیا که میتواند سرنوشت طبیعت امروزو آینده زمین را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
در ایران اعتراضات گسترده زاگرس نشینان به پروژه های انتقال آب و حمایت از کارون ، نامه سرگشاده آسیب دیدگان سد گتوند به گزارشگر ویژه آب و سلامت، اعتصاب مردم جنوب کرمان در برابر پروژه های انتقال آب هلیل رود، اعتراض فعالین محیط زیست در مورد وضعیت رودخانه زاینده رود، تلاش برای احیای جنگلهای هیرکانی وتلاش برای اطفای حریق در جنگلهای استان کردستان به بهای جان ، اعتراضات و اطلاعرسانی صیادان در استانهای جنوبی ایران به وضعیت پیش آمده برای حیات آبزیان خلیج فارس و دریای عمان و همینطور حامیان تالاب انزلی و دریاچه ارومیه و مثالهای از این دست بسیار قابل اهمیت است. اما قطعا بیشتر موثر خواهد بود زمانیکه به شکل نامه و اطلاعات میدانی و آسیب شناسی بومی و محلی در عرصه های جهانی طرح شود. به این ترتیب تبدیل شود به گفتمانی بر شرح حال محیط زیست بخش مهم و بزرگی از خاور میانه. بستری که میتواند در حوزه مهاجرت ، در حوزه دسترسی به انرژیهای نو و فسیلی ، در احتمال خطر جنگهای داخلی و ایجاد نا امنی بر سر موضوعی مانند آب اهمیتی ویژه برای جوامع بین المللی و فعالین حوزه محیط زیست جهان داشته باشد و آنرا به دغدغه مشترک نقاط دیگر جهان در حوزه اقلیم و جغرافیای انسانی و طبیعی پیوند بزند.
پیوند:
نامه سرگشاده روستاییان و آسیب دیدگان سد گتوند به گزارشگر ویژه آب و سلامت سازمان ملل
نامه سرگشاده حامیان هلیل رود و جازموریان خطاب با کارشناسان دادگستری در حوزه تصمیمگیری انتقال آب هلیل رود به شهر کرمان
پیام تسلیت رییس سازمان ملل برای مرگ چهار محیط بان ایرانی در آتشسوزی جنگلهای استان کردستان