محمود عاشوری –
قسمت چهارم: تئوری انقلاب
در قسمتهای قبل این نوشته تشریح کردم که استراتژی رفرم در ایران شکست خورده و انجام تغییرات اساسی در جامعه ما راه دیگری را میطلبد. همچنین عنوان کردم که زیربنای جامعه ما از هیچ نظر با سیستم حاکم بر آن خوانایی ندارد. این جامعه خواستار تغییرات اساسی در سیستم سیاسی، فرهنگی، قضایی و تربیتی است و این همان انقلاب است
در این قسمت به برسی کلی تئوری انقلاب میپردازم
اگر تا قبل از دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ کسی راههای دیگری برای انجام تغییرات اساسی در ایران بجز انقلاب پیشنهاد میکرد شاید گوش شنوایی بود. اما در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ جامعه با تمام توان و از اعماق وجود خود هم تضاد و ناهمخوانی خود را با وضع موجود به صحنه آورد، هم جامعه ای را که میخواهد و هم راه رسیدن به آن را با صدایی بلند به همه اعلام کرد. حرکت جامعه در این دو جنبش همه گیر بطور وضوح خط بطلانی بود بر همه گفتمانهای غیر انقلابی
بعد از این دو جنبش تمام کسانی که حرف از تغییر سیستم سیاسی میزنند، خواهان تغییر سیستم قضایی هستند، خواهان جدایی مذهب از حکومتند و خواهان آزادی فراگیر سیاسی هستند، علی رغم اینکه خود را برای چه شیوه ای از شروع انقلاب آماده کرده باشند، معتقد به انقلابی تمام عیار هستند. گروهی سالیان درازی است که این راه را تنها طریق انجام این تغییرات میدانند و گروهی هنوز با خجالت و لکنت زبان و ترس و لرز احیانا با بکار بردن لغاتی دیگر آن را ابراز میکنند. گروه دوم همانطور که قبلا گفتم انقلاب را با یکی از مراحل آن اشتباه گرفته اند و یا اصلا اینکاره نیستند و نمیخواهند ضرورتی را که خود را به جامعه تحمیل کرده است بپذیرند
با این مقدمه من سعی میکنم به تئوری انقلاب و جنبشهای انقلابی بپردازم که البته بحث مفصل و عمیق و سختی است که امیدوارم در حد توان از عهده آن برایم
انقلاب ضرورتی است که به جامعه تحمیل میشود. انقلاب جنبشی است فراگیر که هدف خود را به انجام رساندن تغییرات اساسی در عرصه هایی که جامعه به آن نیاز دارد قرار میدهد. جنبش انقلابی و نه لزوما جنبشی انقلابی برای رسیدن به پایان خود از سه مرحله اساسی میگذرد
تئوری یا گفتمان انقلاب
حزب یا نهادی که تئوری و گفتمان انقلاب را در جامعه به سرانجام برساند
عمل انقلابی برای به انجام رسانیدن انقلاب
تئوری انقلاب همان گفتمانی است که بن بست جامعه کنونی، راه حل آن و همچنین راه عملی این تغییر را تئوریزه کند. تئوری انقلاب در همان حد گفتمانی خود بایستی دارای خصوصیات زیر باشد
الف- تشریح و اثبات عدم تطبیق جامعه کنونی با روبنای حاکم بر آن
ب- تشریح راه حل خود یعنی نوع جامعه ای که برای حل تضادهای کنونی به جامعه پیشنهاد میکند ( هدف انقلاب)
پ- راه حل فرو ریختن و سرنگونی سیستم کنونی و جایگزینی آن با سیستمی که به آن اعتقاد دارد
در این قسمت من به تشریح عدم تطبیق جامعه ایران با روبنای آن خواهم پرداخت
جنبشی که خواهان انجام تغییرات اساسی در جامعه خود از راه انقلاب میباشد باید ثابت کند که اولا مردم جامعه ای که در آن زندگی میکنند خواهان آن تغییرات اساسی هستند. دوما به روشها و زبانهای مختلف در یک پروسه زمانی طولانی بطور مرتب آن را ابراز کرده باشند و سوما تمام راههای مصالمت آمیز را تجربه کرده و به نتیجه نرسیده اند
جنبش و نهاد یا حزبی که خواهان انقلاب است نه تنها بصورت علمی باید ثابت کند که روبنای حاکم بر جامعه با بنیانهای جامعه در تمام عرصه هایی که او خواهان این تغییرات است خوانایی ندارد، بلکه بخش عمده ای از مردم جامعه خود به صورتی گسترده، کیفی و عمیق خواهان این تغییرات هستند. همچنین نیازهای اساسی جامعه این تغییرات را اجتناب ناپذیر کرده است. در این اثبات او از دلایل و مثالها و فاکتهای غیر قابل انکار مردم و جامعه خود بطور متوالی نمونه میآورد که نشان از آن دارد که جامعه به صور گوناگون این عدم همخوانی را نشان میدهد. احساسات او، موقعیت فیزیکی و اجتماعی او، هدف و تجربه شخصی و دوست داشتنهای او کمترین تاثیر را در این اثبات داشته باشد
بطور مثال کسی که خود را وابسته به جنبش سوسیال دمکراسی میداند و حرف از جدایی مذهب از حکومت میزند باید ثابت کند که جامعه ایران در اساس جامعه ای اگر نه ضد مذهبی، غیر مذهبی است. او نمی تواند خواهان سرنگونی رژیم مذهبی حاکم و برقراری جامعه ای سکولار باشد و بعد معتقد باشد مردمی که میخواهند این هدف را عملی کنند مردمی مذهبی هستند. شما در پاکستان نمی توانید حرف از جنبش سوسیال دمکرات بزنید. گفتمان سوسیال دمکراسی در پاکستان اصلا جایی ندارد.میتوان راجع به آن کتاب نوشت و در محفل های روشنفکری به آن پرداخت اما فعلا گفتمان سوسیال دمکراسی در جامعه پاکستان جایی نخواهد داشت
گفتمان یا تئوری انقلاب در بنیان تشریح و اثبات فرضیه خود برای حل تضاد عدم همخوانی جامعه با روبنای ظاهری آن، راه حل خود و هدف خود را نیز بطور ضمنی ابراز میکند. فرد سکولار و یا سوسیال دمکراتی که معتقد است جامعه و مردم ایران علی رغم ظاهر چندش آور مذهبی آن عمیقا غیر مذهبی یا ضد مذهبی است، خیلی راحت راه حل خود را در تشریح مضرات یک سیستم ایدئولوژیک بیان و راه حل عملی آن را با نیروی مردمی که به اعتقاد او با این روبنا تضاد دارند بیان میکند. فرد سکولار و سوسیال دمکراتی که معتقد است جامعه ایران مذهبی است از مثالهای عینی عاشورا و تاسوعا و اربعین و شله زرد نذری و زیارت امام رضا برای اثبات نظر خود سود می جوید. او در عملی کردن جامعه که به آن اعتقاد دارد دچار تضاد عمیقی میشود. او در به عمل رسانیدن هدفها و باورهای خود جای مردم را خالی میبیند چون مردم فرضی او مذهبی هستند. این فرد روشنفکری است که همیشه در تضادی عمیق در تطبیق خواستها و اهداف خود با جامعه ای که میخواهد این اهداف را عملی کند بسر میبرد. در نتیجه راه حلهایی هم که ارائه میدهد مانند همه غیر واقعی هستند
از طرف دیگر کسی که معتقد است جامعه ایران غیر مذهبی است دارای استانداردهای دیگری برای مذهبی خواندن یک فرد و یک جامعه است
فرد دوم مورد نظر ما خیلی راحت عدم تطبیق جامعه با روبنای آن را اثبات میکند و از این اثبات به راه حل آن و نیرویی که باید بوسیله آن این تغییر را عملی کند میرسد در حالی که فرد فرضی اول ما نه قادر به بیان هدف خود در جامعه فرضی مذهبی ایران میباشد و نه نیرویی برای عملی کردن آن دارد
مثال خیلی روشن دیگر انقلابی است که مجاهدین دنبال آن هستند. آنها در تشریح عدم تطبیق جامعه ایران با روبنای مذهبی آن در اصل تضاد جامعه را با خود بیان میکنند
مثالی دیگر انقلاب سوسیالیستی است که مارکسیستها بدنبال آن هستند. آنها هیچ مشکلی در اثبات عدم تطبیق زیربنای جامعه با روبنای سیستم سرمایه داری چه از نوع دمکراتیک یا اسلامی یا دیکتاتوری آن ندارند. مشکل آنها اما در راه حل آنهاست
در اصل، موضوع عدم تطبیق جامعه با روبنای آن همان مردم هستند نه فقط الیت جامعه. برای اثبات این عدم همخوانی نمونه های فراوان در دوره های زمانی متناوب از بطن جامعه و زندگی روزمره مردم در خانه خود و کوچه و بازار در زیر پوسته موجود لازم
است. نمونه های این عدم همخوانی هم در زمینه فرهنگی، هم سیاسی، هم اقتصادی و هم قضایی و آموزشی آنقدر فراوانند که نیازی به بیان آنها در این نوشته نمیبینم
در بیان این عدم همخوانی هیچکس اختلافی ندارد چه کسانی که هنوز هم معتقد به اصلاحات هستند و چه کسانی که معتقد به انقلاب. اختلاف و تفاوت اساسی در تئوری انقلاب و رفرم در شناخت از مردمی است که می خواهند این دو را عملی کنند. من در قسمت بعدی بطور مفصل در اثبات نظریه انقلابی خود خواهم پرداخت