برچسب قیمت برای طبیعت
نیکلاوس پیپر
برگرفته از سایت خرمگس
درباره اینکه سرمایه داری قادر به یادگیری است و چگونه می تواند به حمایت از محیط زیست کمک کند.
سرمایه داری در میان در موقعیت دشواری قرار دارد. همه آنها تا حد نخست وزیر تورینگن ، بودو راملو (حزب چپ) ، که در حاشیه Stuttgart Kirchentag 2015 در روزنامه هفتگی “Die Zeit” گفت: “ما باید یک جنبش بومی علیه سرمایه داری تشکیل دهیم ” اما بسیاری متقاعد شده اند که اقتصاد جهانی بازار مقصر فقر ، سختی و تخریب طبیعت است. هنگامی که پاپ فرانسیس نامه “Evangelii gaudium” خود را با جمله معروف “این اقتصاد می کشد” و این جمله که “ما دیگر نباید به نیروهای نابینا و دست نامرئی بازار اعتماد کنیم” پروتستان ها نیز مشوق او بودند.
شعار Ecumenical Kirchentag 2021 در فرانکفورت “نگاه کن” است ، تفسیری آزاد از مسیحیت. آیا این فرصت خوبی برای نگاهی جدید و دقیق به اقتصاد ، جهانی سازی و سرمایه داری نخواهد بود؟
در این باره هیچ سوالی وجود ندارد ، بی عدالتی آشکاری در سرمایه داری وجود داشته و دارد – استثمار ، ستم و ثروت ناپسند در کنار فقر شدید. اختلاف بین بالا و پایین نیز در کشورهای ثروتمند در حال افزایش است. در آفریقا یک تهدید قحطی مداوم وجود دارد ، وضعیت ناامیدانه فقرا در آمریکای لاتین نقطه آغاز الهیات آزادی بود. میلیون ها نفر به عنوان پناهنده و مهاجر خانه های خود را ترک کرده اند.
سرمایه داری نمی کشد
اما ، به عنوان مثال مشخص ، آیا صدها هزار نفری که این روزها از آمریکای لاتین به مرزهای جنوبی ایالات متحده می روند واقعاً قربانیان سرمایه داری هستند؟ آیا آنها ترجیح نمی دهند که به سمت سرمایه داری فرار کنند زیرا به زندگی بهتر امیدوار هستند؟
برخلاف آنچه پاپ فرانسیس می نویسد ، اقتصاد سرمایه داری نمی کشد بلکه کنار گذاشتن آن می تواند کشنده باشد. این محرومیت ممکن است در اصل ربطی به میراث استعمار داشته باشد. اما از آنجا که جوامع سرمایه داری معمولاً از داخل و خارج باز هستند ، می توانند چیزهای جدیدی یاد بگیرند. دموکراسی های سرمایه داری، دولت رفاه و رفاه گسترده ای را در جامعه ایجاد کردند. سرمایه داری در کاهش فقر در جمعیت جهان، که به سرعت در حال رشد است، موثر بوده است. در سال ۱۹۸۱ ، طبق گزارش بانک جهانی ، حدود ۴۲ درصد از بشریت زیر خط فقر زندگی می کردند ؛ در سال ۲۰۱۷ این رقم ۹٫۲ درصد بود.
پیش نیاز همه اینها بازارهای آزاد است. آنها عرضه و تقاضا را با هم جمع می کنند ، به همه شرکت کنندگان اجازه می دهند تا با واقعیت های جدید سازگار شوند. بدون بازارهای آزاد ، آزادی سیاسی نیز وجود ندارد. هرکسی می تواند خود آن را امتحان کند: اگرچه بسیاری از کشورهای سرمایه داری دموکراتیک نیستند (مانند جمهوری خلق چین) ، اقتصادی غیر سرمایه داری که یک دموکراسی نیز باشد هنوز وجود نداشته است.
سوسیالیسم با دموکراسی سازگار نیست
فردریش آگوست فون هایک ، اقتصاددان لیبرال ، به کمک یک تصویر توضیح داد که چرا چنین است. وی در جزوه خود “راه خدمت” ، که در سال ۱۹۴۴ در تبعید انگلیس منتشر شد ، در مورد منطق برنامه های اقتصادی دولت می نویسد: “اگر مردم توافق کنند که باید یک اقتصاد برنامه ریزی شده وجود داشته باشد اما صاحب نظرات مختلفی در مورد اهداف باشند ، در همان مورد کار می کنند، مثل اینکه اگر گروهی از مردم تصمیم بگیرند بدون توافق در مورد مقصد با هم سفر کنند ، در نتیجه همه آنها باید به سفری بروند که اکثر آنها اصلاً نمی خواهند. “
تاریخ اتحاد جماهیر شوروی ، GDR و سایر ایالت ها شواهد زیادی در مورد شکست سوسیالیسم و ناسازگاری آن با دموکراسی ارائه می دهد. با این وجود ، حتی امروز نیز بسیاری هنوز نوعی از گزینه های جایگزین برای سرمایه داری را در خواب می بینند یا دوباره در خواب می بینند.
نمونه ونزوئلا
ونزوئلا تا همین اواخر یک امید سوسیالیستی قلمداد می شد. کشوری که بیشترین ذخایر نفتی جهان را دارد ، زمانی ثروتمندترین کشور آمریکای جنوبی بود ، اما این ثروت بسیار نابرابر توزیع شد. بنابراین افسر کاریزماتیک هوگو چاوز “سوسیالیسم بولیواری” خود را معرفی کرد ، که در آن ثروت باید “به همبستگی” توزیع شود. امروز این کشور یک دیکتاتوری فاسد ، یک “دولت شکست خورده” است. تورم بیش از حد در این کشور یکی از بدترین موارد در تاریخ جهان است ، تولیدات کشاورزی سقوط کرده است ، ونزوئلایی ها از یک بحران تأمین فاجعه بار رنج می برند ، ۵٫۴ میلیون نفر از آنها تاکنون از کشور فرار کرده اند. نیکاراگوئه ، امروز یک استبداد مستضعف در زمان رهبر انقلابی سابق دانیل اورتگا ، زمانی محل اشتیاق به چپ بود.
طبیعت آزاد نیست!
اما در مورد بحران آب و هوا چطور؟ آیا این نتیجه سرمایه داری نیست؟ شکی نیست که ۷٫۸ میلیارد نفر بر کره زمین غلبه دارند. فقط اگر دنیا سوسیالیستی باشد اوضاع بهتر می شد؟ نگاهی به بقایای دریاچه آرال تخریب شده برای ارزیابی میزان تخریب اتحاد جماهیر شوروی با منابع طبیعی کافی است. برخلاف سوسیالیسم ، جوامع سرمایه داری توانایی یادگیری دارند. از زمان انتشار گزارش به باشگاه رم در مورد محدودیت های رشد در سال ۱۹۷۲ ، نحوه برخورد ما با کره زمین در غرب ، به آرامی اما مطمئناً تغییر کرده است. از طرف دیگر ، یک کتاب درسی GDR انتقاد از رشد را فقط به عنوان “نگرشی ارتجاعی ، ضد مترقی” توصیف می کرد که “بیانگر بحران عمیق سیاست و ایدئولوژی امپریالیستی” بود.
این چیزی است که امروز باید از آن یاد شود. در فوریه ۲۰۲۱ ، مقاله ای در لندن منتشر شد که می تواند به اندازه “محدودیت های رشد” در آن زمان مهم باشد. این گزارش به دولت انگلیس در مورد “اقتصاد تنوع زیستی” است. نویسنده مسئول گزارش600 صفحه ای اقتصاددان محیط زیست سر پرتا داسگپتا از دانشگاه کمبریج است.
وی به روشی افسرده کننده مسئله زیست محیطی بشر را توصیف می کند ، که نه تنها از تغییرات آب و هوایی ، بلکه از بین رفتن چشمگیر تنوع زیستی نیز تشکیل شده است. بهره برداری بیش از حد از طبیعت ، بنابراین بیانیه اصلی Dasgupta ، یک شکست در بازار نیست ، بلکه “یک شکست نهادی عمیق و گسترده” است. از آنجا که طبیعت و تنوع زیستی قیمت بازار ندارند ، مردم از این منابع به گونه ای استفاده می کنند که گویی رایگان هستند. بنابراین راه حل این نیست که قیمت بازار لغو شود ، بلکه برعکس ، تعیین قیمت برای استفاده از طبیعت است. هدف این است که با طبیعت به عنوان یک قوه انسانیت به معنای بسیار گسترده حساب کنیم.
“کاهش اجتماعی” یک شعار تقبیح است
و سرانجام ، مسئله عدالت اجتماعی. همه دموکراسی های مبتنی بر بازار مشکلات اجتماعی را بر اساس اصل همبستگی حل می کنند. در آلمان بیمه بازنشستگی و بیمه درمانی قانونی وجود دارد. هیچ کس فقط به دلیل نداشتن پول تحت نظارت نمی ماند. اما این سیستم های همبستگی یک مشکل دارند: آنها گرانتر می شوند. زیرا تعداد بازنشستگان بیشتر و بیشتر در رابطه با کارمندان فعال وجود دارد ، زیرا افراد به طور کلی پیرتر می شوند و خدمات پزشکی مدرن نیز بهتر و بهتر می شوند. بدون مداخله ، حق بیمه بازنشستگی و بیمه درمانی همچنان در حال افزایش است و هزینه های کار افزایش می یابد. برای جلوگیری از این امر ، دولت های فدرال برنامه ها و بسته های مختلف بازنشستگی را برای کاهش هزینه ها در سیستم مراقبت های بهداشتی آغاز کرده اند. این اقدامات امروز به عنوان “برش های اجتماعی” ، “جنگل زدایی” و “پس انداز خراب” محکوم می شود. در واقع این تلاش برای تأمین امنیت کشور رفاه و بنیان های اقتصادی آن است.
این هیچ ارتباطی با ایدئولوژی نئولیبرالی ندارد ، بلکه ارتباط زیادی با تلاش برای انطباق با شرایط کاملاً تغییر یافته به گونه ای دارد که اقتصاد و کارمندان بیش از حد بار نداشته باشند. دو رقم برای نشان دادن این مسئله: در سال ۱۹۶۰ ، در جمهوری فدرال آلمان هنوز جوان ، هزینه های اجتماعی ۱۸٫۳ درصد از تولید اقتصادی را تشکیل می داد. در سال ۲۰۱۹ در آلمان متحد ۳۰٫۳ درصد بود. دقیقاً همان چیزی نیست که می توان آن را به عنوان یک برش واضح اجتماعی توصیف کرد ، بلکه بیشتر فرصتی است برای بررسی دقیق تر.
https://chrismon.evangelisch.de/artikel/2021/51394/lob-des-kapitalismus