جای خالی نوید افکاری در المپیک هیروشیما
– مجید دارابیگی –
بازی های المپیک جهانی در هیروشیما، یکی از دو شهری که در پایان جنگ دوم جهانی، از جانب آمریکا بمباردمان اتمی شد و قربانیان بی شمار بر جای گذاشت، امروز یک شنبه هشتم ماه اوت برابر با هفدهم مرداد به پایان رسید. در این دوره از رقابت های جهانی، ورزش کاران ما با وجود همه ی بی توجهی ها، بی لیاقتی ها، تبعیض ها و تنگناهایی که رهبران جمهوری اسلامی برای ورزش دوستان و ورزش کاران، به ویژه برای زنان ایجاد نموده اند، باز هم توانستند با دریافت یک مدال طلا در کشتی فرنگی، یک نقره و یک برنز در کشتی آزاد، یک طلا در تیراندازی، یک طلا در جودوـ کاراته و یک نقره در وزنه برداری با دست خالی به کشور باز نگردند. اما در این تاریخی ترین المپیک که با وجود تداوم خطر ویروس کرونا، با بیم و امید و یک سال تاخیر برگزار شد، جای یک قهرمان نامی در میان تیم کشتی اعزامی از کشور ما خالی بود. جای نوید افکاری، قهرمانی که در المپیک پیشین مدال طلا را به گردن آویخت و به گفته ی مدوید، برجسته ترین کشتی گیر جهان از اتحاد شوروی پیشین و اوکرائین امروزی، که ده مدال طلا بر گردن دارد، می توانست در این دوره و طی سال های آتی به کسب مدال های بیش تری نائل آید. قهرمانی که با پرونده سازی و حکم جنایت کارانه قضات مزدور جمهوری اسلامی از حیات و شکوفائی باز ماند و نیازمند سال های چندی خواهد بود تا جای خالی وی در میدان های رقابتی کشتی فرنگی پر شود.
در طی هشت دهه و بیست دوره ی المپیک جهانی، ورزش کاران ما تنها توانسته اند در رشته های انفرادی و به طور اخص در دو رشته کشتی و وزنه برداری عرض وجود نمایند که هنوز هم در بر همین پاشنه می چرخد و با سیاست های به غایت نادرست جمهوری اسلامی، در ورزش های جمعی و گروهی هم چنان رشد چشم گیری نداریم. در این دو رشته هم به نوبه ی خود، پس گرد داشتیم و رسوایی به بار آمد. در رده بندی کشتی آزاد، که چندین دوره به کسب مقام نخست رسیدیم، این بار روسیه به مقام نخست نائل آمد و ایران پس از آمریکا و ژاپن در مشارکت با هند چهارم شد و در کشتی فرنگی که کوبا به مقام نخست ارتقا یافت، ما جائی نداشتیم. به همین نمایان شدن جای خالی نوید افکاری در کشتی فرنگی است که خامنه ای به عنوان مسول اصلی اعدام وی و تضعیف روحیه کشتی گیران، دست پیش گرفت تا پس نیفتد و با صدور یک بیانیه ی یک جمله ای در چند واژه از اردوی اعزامی به ژاپن تشکر نمود.
حدود یک سال پیش از این، در شام گاه بیست و یکم شهریور ماه هزار و سیصد و نود و نه خورشیدی، برابر با دوم سپتامبر دوهزار و بیست میلادی، به حکم یکی از شعبه های دادگاه اسلامی شیراز و تائید دیوان عالی آخوندی، نوید افکاری، قهرمان ملی بیست و هفت ساله ی فرنگی کار کشور را به چوبه ی دار بستند و با این جنایت تاریخی، هم برگ ننگین دیگری بر کارنامه جنائی خود افزودند و هم این که با پرونده سازی و اعدام تبه کارانه ای یک چهره ی شاخص ورزش کشتی، انبوهی از انسان های بشردوست را در سراسر ایران و جهان در ماتم فرو بردند.
بر اساس پرونده ی ساخته گی در جریان ناآرامی های شیراز در مرداد ماه سال هزار و سیصد و نود و هفت خورشیدی، مامور حراست اداره آبفا(آب و فاضلاب) شیراز به نام “حسن ترکمان” که در میان تظاهر کننده گان به تهدید و شناسائی می پردازد توسط جمعی مورد تعرض قرار گرفته و به قتل می رسد و بدون آن که قاتل و یا قاتلان احتمالی شناسائی شوند، در میانه شهریور ماه، دو برادر به نام های نوید و وحید افکاری به جرم قتل وی بازداشت می شوند. حبیب برادر دیگر هم که به دنبال پرونده ی برادران در تکاپو است، پس از سه ماه بازداشت می شود و بنا بر آن چه که از محتوای پرونده در تماس با بسته گان، به بیرون درز نموده، هر سه برادر زیر تداوم فشار شکنجه ناچار می شوند علیه هم دیگر شهادت دهند و می توان یقین نمود که در نهایت نوید برادر کوچک تر، فداکاری می نماید تا دو برادر دیگر را تبرئه سازد.
با اعلام صدور حکم اعدام برای این جوان کشتی گیر، رئیس فدراسیون بین ال مللی کشتی و توماس باخ، رئیس کومیته المپیک و چند تن از روسای جمهور و مقامات ارشد دولت های اروپایی، ده ها تن از ورزش کاران به نام جهان و مدافعان حقوق بشر، از شخص خامنه ای، رئیس جمهور حسن روحانی و ابراهیم رئیسی، رئیس قوه ی قضایی درخواست نمودند از اعدام وی خودداری ورزند. اما همه ی این در خواست ها بی جواب ماند. پرسش اساسی این جاست که چرا سران جمهوری اسلامی و در صدر آنان شخص سیدعلی خامنه ای، در سمت مرشد کل، به انبوه درخواست هایی که برای نجات این قهرمان دریافت داشتند، بی اعتنا ماندند. بی اعتنائی به این درخواست ها و محکومیت سنگین پنجاه و چهار ساله برای وحید، و محکومیت بیست و هفت ساله برای برادر دیگر که بر اساس پرونده در جریان صحنه سازی[قتل] قرار نداشته، همه و همه نشانه ای است از شدت عصبیت شخص خامنه ای و دیگر سردم داران رژیم اسلامی علیه این برادران، و ورزش کار قهرمانی که تن به چاکرمنشی خامنه ای نداده، پای بند بر سنت پهلوانی، ماندن در کنار توده های تحت ستم را بر آستان بوسی حکام ستم گر اسلامی ترجیح داده است.
شخص خامنه ای و دیگر سران حکومتی که بیش از هر زمان دیگری ارکان خود را لرزان می بیند، تلاش دارند چهره های شاخص مردمی به ویژه ورزش کاران و هنرمندان را در کنار خود داشته باشد. تلاش سران رژیم برای جذب شماری از ورزش کاران دایر بر پشتیبانی از نامزدی ابراهیم رئیسی در انتخابات خرداد ماه سال جاری را باید تاییدی بر این ادعا دانست و از این روی شرکت نوید افکاری و برادران وی در تظاهرات اعتراضی مردم شیراز بر سران حکومتی گران آمد و کمر بر قتل آنان بستند.
اسماعیل محسنی اژه ای که چندی پیش از سمت معاونت قضائی به سمت ریاست این قوه ارتقا یافت پس از دریافت حکم ریاست قوه ی قضایی از جانب خامنه ای از اجرای عدالت دم زد و ابراهیم رئیسی، رئیس پپشن قوه ی قضایی که به مقام ریاست جمهوری ارتقا یافت، در مراسم تحلیف خود در مجلس شوری اسلامی از برقراری عدالت و آزادی سخن گفت. این دو چهره ی رسوا که دست های شان به خون هزاران تن آلوده است، با دهن دریده گی و گستاخی چنین سخنانی بر زبان می آورند، خود را به فراموشی و یا خریت می زنند که برای اعدام ورزش کار شجاع و مبارزی چون نوید افکاری حتا چهارچوب های نظام حقوقی عهد بوقی خود را هم زیر پا گذاردند.
اسماعیلی سخن گوی وقت قوه ی قضایی طی مصاحبه ای ضمن دفاع از صدور حکم اعدام نوید افکاری، با تبختر می گوید طی دو سال گذشته صد و شصت و نه مورد قصاص به دیه تبدیل شده است. به راستی اگر دامنه ی بخشش در جمهوری اسلامی به این درجه است، پس سماجت برای کشتن یک قهرمان بیست و هفت ساله از چیست و چرا دست گاه قضایی همه ی درخواست ها از خودی تا بیگانه را بی جواب می گذارد و پرسش هم چنان مطرح است که چرا دادگاه اسلامی شیراز چهارچوب قوانین ارتجاعی اسلامی دایر بر حضور و شهادت چهار شاهد عادل را برای اثبات امر قتل رعایت نمی کند. نا گفته نماند که تنها شاهد جعلی این پرونده، شهادت خود را پس گرفت و دادگاه بدون حضور شاهد و بدون حضور غیر در یک اتاق در بسته انجام گرفت.
هنگامی نوید افکاری در برخورد با قاضی مزدور می گوید در زندان شما، زندانبانان آشکارا به شماری از زندانیان تجاوز می کنند، با گستاخی پاسخ می دهد پس مواظب خودت باش که نوید می گوید خلیلی پست فطرت هستی! از چنین قاضی پست فطرتی جز صدور حکم اعدام و مجازات نجومی زندان چه انتظار دیگری می توان داشت.
در طی چهل و دو سال گذشته و حتا در زمان شاه که حکم اعدام از جانب دیوان عالی کشور تائید می شد در موارد زیادی شاکیان پرونده و یا بسته گان مقتول در آخرین لحظات از خونی گذشت می کردند و چرا در این پرونده فرصت قانونی چهل و هشت ساعته رعایت نشد. چرا اولیاء دم و بسته گان محکوم به اعدام را برای اجرای مراسم اعدام فرا نخواندند. چرا جنازه را به بسته گان تحویل ندادند و بدون حصور بسته گان در روستائی دور افتاده از شیراز به خاک سپردند. می توان بدون تردید گفت بیم آن داشتند که مبادا اولیاء دم در جریان مراسم، اعلام عفو کنند و ناچار شوند در مجازات دو برادر دیگر هم تجدید نظر نمایند و یا با تظاهرات جمعیت انبوهی از مردم شیراز مواجه گردند. آیا همه این روی داد ها نشان از آن ندارد که اتهام قتل ساخته گی است.
دو سال پیش از این، ماجرای سعید توسی(طوسی)، قاری به نام قرآن در جمهوری اسلامی، داور مسابقات ملی و منطقه ای قرآن و مربی ممتاز آموزش قرآن و نورچشم رهبر، که به هنگام حضور وی در تشریفات سیاسی و مذهبی وظیفه تلاوت قرآن را بر عهده دارد، بیش از شش ماه مورد بحث رسانه های دولتی بود که چرا وی با داشتن همسر و سه فرزند، به شمار چندی از نوجوانان تحت آموزش قرائت قرآن، تجاوز جنسی نموده و به پاداش آموزش هر سوره ی قرآنی، با آنان یک عمل لواط انجام می داده است.
عمل جنسی لواط، در چهار چوب قوانین شرع و نظام فقاهتی اسلام مجازات اعدام دارد و شمار زیادی در طی دوران حکومت اسلامی در ایران به این جرم مجازات و به دار آویخته شده اند. حتا در مواردی که پای تجاوز در میان نیست و طرفین هم جنس گرا هستند و با رضایت مندی تن به لواط می دهند، قضات جمهوری اسلامی حکم اعدام صادر می کنند. بر این مبنا، با یک حساب سرانگشتی از شمار قربانیان شاکی که سعید توسی با پوزش خواهی از آنان درخواست عفو نمود، وی می باید به چند بار اعدام محکوم می شد. اما به توصیه ی دفتر خامنه ای با دریافت حکم برائت از دادگاه، از شاکیان طلب کار شد و پوزش خواهی اولیه خود را هم اشتباه خواند. البته من به عنوان یک فرد مخالف مجازات اعدام، با اعدام جنایت کاری مانند سعید توسی هم که ده ها نوجوان را آزرده خاطر و بیمار روانی ساخته، سخت مخالف هستم اما وجود چنین فردی، با چنین پیشینه ای را برای جامعه بسیار زیان بار می دانم و می باید از جامعه و تماس با جوانان و نوجوانان برحذر باشد و به جرم تجاوز به نوجوانان نابالغی که توان جسمی و روانی دفاع از خود را نداشته اند، سال ها در زندان بماند.
چرا سران رژیم از شخص خامنه ای تا حسن روحانی و دیگر مقام های مسول کشور، برای تبرئه ساختن یک جنایت کار مانند توسی، این چنین پا در میانی می کند و برای یک ورزش کار قهرمان در سطح ملی و بین ال مللی، با سکوت ظاهری و بی تفاوتی نسبت به شدت عمل دادگاه ها و شتاب در کشتن وی، به میلیون ها انسان ایرانی و غیر ایرانی دهن کجی می کنند.
در طی چند دهه ی گذشته، در پرتو ورزش حرفه ای، بر شمار ورزش کاران افزوده شده و باشگاه های ورزشی در بیش تر رشته های ورزشی در کشورهای جهان و از جمله در ایران گسترش یافته و سرمایه گذاری های کلان در تجارت ورزش هم چنان رو به فزونی است. اما در این میان دو بخش از ورزش کاران جای گاه برجسته ای یافته اند. ورزش کارانی که پول سازند و ورزش کارانی که جدای از این که پول ساز باشند، یا نباشند برای برافراشتن پرچم ملی کورس رقابت می زنند
کشتی قهرمانی را باید یکی از رشته های اصیل ورزشی دانست که هنوز هم چندان به تجارت آغشته نیست و کشور ما با برخورداری از سنت دیرینه ی پهلوانی، هم چنان یک کشور صاحب نام است و کشتی گیران ایرانی چشم و چراغ یک ملت هشتاد و پنچ میلیونی به شمار می روند که از میدان های رقابت منطقه ای ، قاره ای و جهانی با دست پر بر می گردند. از این روی، اعدام جنایت کارانه نوید افکاری قهرمان ملی کشتی فرنگی را که امسال می توانست با یک مدال دیگر از المپیک برگردد هم چون اعدام اکبر خبیری کاپیتان تیم ملی فوتبال در سال هزار و سیصد و شصت و سه و اعدام خانم فروزان عبدی، کاپیتان تیم والیبال زنان، در سال هزار و سیصد و شصت و هفت در دادگاه تفتیش عقاید خمینی ساخته، لکه ی ننگ دیگری است، برای حکومت اسلامی و سران آن که منطق شان مرگ و شکنجه است. به راستی برای چنین حکومتی شرم آور نیست قهرمانانی را به خاک می اندازد که پرچم اش با پیروزی آنان در میدان های رقابت قاره ای، منطقه ای و جهانی، به اهتزاز در می آید و یاوه های انجزه، انجزه اش، نواخته می شود.
جمهوری اسلامی که پس از ده سال هنوز هم پرونده ی ترور دانشمندان اتمی را راکد گذارده، و تلاشی چندان جدی برای کشف اسرار این ترورها و روشن کردن ماجرا ندارد، پاسدار بی نوائی به نام مجید جمال فشی را با حکم قاضی جنایت کاری به نام صلواتی به جرم مشارکت در ترور دانشمندان اتمی اعدام نمود و پس از برائت مازیار ابراهیمی، متهم دیگر همان پرونده، از وی اعاده ی حیثیت نمود و اعلام داشت اعدام مجید جمال فشی اشتباه بوده و وی در ترور دانشمندان اتمی نقشی نداشته است. حال آن که اعتراف ساخته گی وی به دست داشتن در ترور دانشمندان اتمی را به عنوان مدرک جرم چند بار از تلویزیون دولتی پخش کردند و در روزی نامه های خود درج نمودند. ماجرای پناهنده شدن دانشمند دیگری به نام شهرام امیری به آمریکا و اعدام وی پس از بازگشت از آمریکا به ایران به نوبه ی خود مرموز بودن این ترورها را بیش تر نمایان ساخت. که آیا جمهوری اسلامی پس از دوشیدن دانشمندان اتمی خواستار حذف فیزیکی آنان نیست تا اسرار اتمی خود را بهتر حفظ کند.
در جمهوری اسلامی، به مثابه یک نظام تمامیت خواه، با ایدئولوژی فرقه گرایانه ی شیعی و استقرار فوق قانونی دیکتاتوری عریان ولایت مداری خامنه ای، همه چیز در خدمت نظام است و بر محور بتی در چرخش است که در قالب یک فرعون ساخته اند. در این نظام که برای بقای آن، خشونت مرزی ندارد و همه چیز بر محور ایدئولوژی نظام در چرخش است، از ورزش هم که امروزه وسیله ای است برای تقویت دوستی ملت ها و رقابت سالم جوانان ، چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی در میدان های ورزشی، ابزاری ساخته اند برای تشدید کینه توزی سیاسی و تداوم نفرت و رقابت های ناسالم در حوزه ی ملی، منطقه ای و جهانی! برای نمونه هنگامی که در فوتبال جهانی سال هزار و نهصد و نود و هشت پاریس که ایران با نتیجه دو بر یک در برابر آمریکا به پیروزی رسید و در عین حال با دو باخت و یک برد، از گردونه ی مسابقات خذف شد، خامنه ای پیام داد و از فوتبالیست ها تشکر نمود که بر آمریکای جنایت کار پیروز شدند. در همین المپیک امسال هم با شکست حسن یزدانی در برابر کشتی گیر آمریکائی، اگر چه به دریافت مدال نقره نائل آمد اما با جیغ و داد و عربده کشی سالن کشتی را ترک نمود و پاسدار قالیباف در سمت ریاست مجلس شورای فرمایشی، او را برای همیشه بر رقیب آمریکایی پیروز دانست. حال آن که حسن یزدانی مانند هر کشتی گیر دیگری می داند که ایالات متحده ی آمریکا در طی پنجاه سال گذشته، در ورزش کشی به یک رقیب نام آور مبدل شده و اگر پای آمریکا در میان نبود، چه بسا کشتی را از المپیک حذف می کردند.
پنچ تن از کشتی گیران فرنگی کار و چهار تن از کشتی آزاد به کشتی گیرانی به مراتب ضعیف تر از کشتی گیران آمریکایی باختند و از گردونه ی مسابقات حذف شدند اما عربده نکشیدند و این یکی با وجود اقرار به برتری حریف، پس از باخت عربده می کشد. چرا؟ چون که نتوانسته است با پیروزی بر حریف قدر آمریکایی پز بدهد پشت آمریکای جنایت کار را به خاک مالیده و دل رهبر را به دست آورد. بگذریم از این که با ورزش کاران اسرائیلی، حتا اگر فلسطینی تبار هم باشند رو به رو نخواهند شد.
در عرصه ی داخلی هم اگر ورزش کار چاکر و دست بوس رهبر نباشد و خود را با خشونت حاکم بر جامعه و بی حقوقی عمومی هم آهنگ نسازد، جائی در میدان های ورزشی، یا کنش گری باشگاهی ندارد تا چه رسد بر این که در یک اقدام اعتراضی علیه نابسامانی ها و بی حقوقی های عمومی، ولو در حد یک تن از هزاران تن مشارکت کرده باشد و با توده ی کار و زحمت در آمیزد.
محاکمه یک زندانی که دو سال در سلول انفرادی تحت شکنجه است و در اتاق های دربسته، بدون دسترسی به وکیل محاکمه می شود، نمی تواند عنوان دادگاه و محاکمه داشته باشد. زندانی را بارها شکنجه می کنند تا به اتهامی تن در دهد که بازجوها می خواهند بر وی تحمیل کنند، او را به خودزنی وادارند که چون روح اله زم، طی مصاحبه ای خواهان مجازات خود باشد. چنین محاکماتی حتا در سده های میانی و دوران تفتیش عقاید در اروپا و یا دوران حکومت خلفای اموی و عباسی در کشور ما و کشورهای های منطقه وقوع نیافته است
ژان پل سارتر یکی از فیلسوف های به نام سده ی بیستم، زمانی نوشت وقتی که هیچ خدائی در کار نباشد، همه چیز مجاز است. اینک در پرتو فرمان روائی باندهای حاکم بر کشور ما، که هیچ خدائی در کار نیست. سران رژیم و گرداننده گان دست گاه های امنیتی و قضائی دست نشانده ی شخص خامنه ای، حتا به قوانین خود ساخته ی عصر حجر و دوران شبان ـ رمه ای هم پای بندی نشان نمی دهند، با اعدام ضربتی قهرمان برجسته و شاخصی چون نوید افکاری، با صد زبان به سخن آمدند که در امور ما مداخله نکنید و حقوق بشر را برای خود نگه دارید که ما نه بشر را به رسمیت می شناسیم و نه حقوق بشر را، ما اسلام را داریم و حقوق اسلامی را و برای رضایت مندی خدا می کشیم. اما برای مردم ایران هم خط و نشان می کشند که ما اجازه ی نفس کشیدن نخواهیم داد. وقتی قهرمان ملی را این گونه به خاک می اندازیم حساب خود را بکنید.
بی گمان اعدام نوید افکاری، و مجازات زندان پنجاه و چهار سال و بیست و هفت سال در برابر یک قتل، حتا اگر ساخته گی هم نباشد، در چهار چوب حقوقی هیچ نظامی نمی گنجد، حتا در چهار چوب حقوقی نظام قبیله ای عصر محمد و ننگ دیگری است بر دامن جمهوری اسلامی و رهبران جنایت پیشه ی آن! و نوید افکاری را باید از شمار برجسته ترین جان باخته گان چهار دهه حکومت اسلامی دانست.
یاد نوید افکاری و همه ی جان باخته گان راه آزادی گرامی و راه شان پر رهرو باد
مجید دارابیگی
هشتم اوت 2021 میلادی
هفده مرداد 1400 خورشیدی