انقلاب آتی مردم ما به کدام سو میرود؟
محمود عاشوری –
قسمت سیزدهم
عمل انقلابی و نهاد انقلابی
عمل انقلابی برای نهاد انقلابی رفتاری است هماهنگ توسط نهاد و یا نهاد های سیاسی با هدف سرنگونی سیستم سیاسی موجود و جایگزینی آن با سیستم مورد نظر خود. بعد از این تعریف مختصر مقاله خود را بطور مبسوط در ارتباط با عمل انقلابی جامعه و نهاد انقلابی و عمل انقلابی آن شروع میکنم.
این مقاله سعی در بررسی عنوانهای زیر را دارد:
1- نهاد انقلابی، گفتمان انقلابی و مردم
2- نهاد انقلابی و جنبشهای اجتماعی
3- نهاد انقلابی و نهادهای صنفی و مدنی
4- نهاد انقلابی و نهادهای سیاسی
5- نهاد انقلابی و جنبش سوسیال دموکراسی
نهاد انقلابی، گفتمان انقلابی و مردم
گفتمان انقلابی نتیجه و چکیده عمل انقلابی جامعه و مردم میباشد. اعتقاد به موقعیت انقلابی گفتمانی است برخاسته از بطن جامعه و مردم نه تئوری خود ساخته نهاد انقلابی. نهاد انقلابی مورد نظر من نهادی نیست که طی چند سال مطالعه در درهای بسته و حتی آکادمیک و روشنفکری جدا از جامعه به موقعیت انقلابی باورمند شود. نهاد انقلابی عصاره، نتیجه و قله گفتمان انقلاب است.
نهاد انقلابی برآمده از عملهای انقلابی جامعه است. افراد و نیروهائی که از عملهای انقلابی گذشته جان سالم بدر برده و ورزیده شده و خود را با این گفتمان تطبیق داده اند اعضای این نهادند. خواست نهاد انقلابی همیشه خواست گفتمان انقلاب است. اگر نهادی نتوانست خود را با خواست گفتمان انقلاب هماهنگ کند کنار زده میشود. نهاد انقلابی در هر مرحله و حرکت انقلابی جامعه خود را با آن میسنجد، اشتباهات را کنار میگذارد، پوست میاندازد و اگر لازم شد خود را عوض میکند. مقدم کردن خواست ایدئولوژیک و حفظ سازمان و نهاد برخاسته از آن بر گفتمان جامعه سرنوشتی را نصیب نهاد انقلابی مورد نظر میکند که همه ما تجربه آن را داریم. نهادها میآیند و میروند گفتمان اما میماند و شکوفا و پخته میشود.
قله نهاد اصرار و بودن در گفتمان انقلاب است. او ( گفتمان انقلابی) آنچنان شناختی از جامعه و سیستم حاکم بر آن را دارد که اشتباه فاحش نمیکند. در دهه هفتاد زیر علم رفسنجانی مزور و دروغگو و خاتمی نیرنگ باز و دهه هشتاد زیر علم موسوی نمیرود. نه به اصلاحات رفسنجانی جلاد توجهی دارد و نه به چهره خندان اما درون کریه خاتمی و نه شال سبز موسوی جنایتکار. استدلالات سروش و نقدهای مهاجرانی و حقوق بشر کدیور و اصلاح طلبی تاجزاده گولش نمی زند زیرا تمام این تجربیات را در تاریخچه خود دارد. تجربه او در دورانهای مختلف انقلاب او را آبدیده کرده است. اگر چه سر او در ابرها اما ریشه و پای او در زمین است.
گفتمان, نیروی حرکت جامعه انسانی است. او همچون موجود زنده ای است که به جامعه بشری جان میدهد و او را به حرکت در میآورد. او جامعه را از زمین بر میخیزاند، انرژی میدهد و به او یاد میدهد که بایستی روی پای خود بایستد. او همچون انسان دوران کودکی و نوجوانی و جوانی و بزرگسالی و پیری و مرگ دارد. به زبانی دیگر گفتمان مانند روح جامعه بشری است و گفتمان انقلابی درد حاصل از تحول این گفتمان در زمان گذار از این مراحل است.
نهاد انقلابی و جنبشهای اجتماعی
نهاد انقلابی بطور کلی عصاره یک جنبش و یا ائتلافی از چند جنبش اجتماعی است. جنبشهای کنونی جامعه ما اعم در قدرت یا بیرون قدرت عبارتند از: جنبش اسلام سیاسی، جنبش ناسیونالیستی، جنبش چپ و جنبش دموکراسی خواهی و سکولاریزم.
در موقعیت عصیان، شورش، اعتصاب و یا انقلاب این جنبشهای اجتماعی و بعضا نهادهای سیاسی و انقلابی وابسته به آنها هستند که در کنار و یا مقابل هم قرار میگیرند. نهاد انقلابی وظیفه رهبری جنبش فعال در حرکت مزبور در زمان انقلاب را بر عهده دارد. در صورت عدم وجود این نهاد در زمان عمل انقلابی جامعه، این حرکت تا حرکت بعدی به شکست می انجامد. در هر صورت برای پیروزی یک جنبش و یا ائتلافی از جنبشهای دارای منافع مشترک در مقطع مورد نظر، ما حداقل به یک نهاد انقلابی نیازمندیم. این نهاد انقلابی بایستی حتما در حرکتهای انقلابی قبلی جامعه شرکت فعال داشته باشد. پذیرش این نهاد توسط نیروهای حاضر در اعمال انقلابی کنونی جامعه ضرورتی اجتناب ناپذیر است. در صورتی که نهادهای سیاسی و تشکلها و انقلابیون بجا مانده از حرکتهای قبل که با گفتمان کنونی جامعه همراهند، قادر به تشکیل این نهاد و یا ائتلاف نباشند، دو حالت پیش میآید. یا جنبش حاکم در قدرت قادر به سرکوب کامل جنبش و یا جنبشهای در حال تعرض در دراز مدت میشود و یا اگر جامعه کوتاه نیامد جامعه به فروپاشی سیاسی و یا حتی اجتماعی میرسد.
نهاد انقلابی و نهادهای صنفی و مدنی
نهادهای صنفی و مدنی ینا به ماهیت ماندگاری و بعضا قانونی خود بطور نهادی تنها در مراحل آخر انقلاب می توانند انقلابی عمل کنند. این نهادها اگرچه بنا به ماهیت خود اهداف جنبش دموکراسی خواهی ( رای گیری آزاد، برگزاری کنگره و مجمع عمومی تعیین رهبری) را مدتهاست در خود پرکتیس کرده اند در صورت اطمینان از پیروزی خیلی سریع به انقلاب میپیوندند و نقشی بزرگ چه در پیروزی آن و چه در پاسداری از اهداف جنبش وابسته به خود ایفا میکنند. افراد انقلابی وابسته به این نهادها که نمیتوانند در چهارچوب حرکت کلی و مدنی این نهادها محبوس بمانند قبل از پیوستن نهاد به جریان انقلاب، فعالانه تر در انقلاب شرکت میکنند. این افراد که بعلت عملهای انقلابی از صنف و تشکل قانونی آن توسط حاکمیت بیرون انداخته شده اند میتوانند بهترین کاندید برای عضویت نهاد انقلابی جنبش وابسته به آن باشند. این افراد بسبب اتصال و خوشنامی در صنف خود چه در مرحله پیروزی انقلاب و چه در مرحله تثبیت و نگهداری از اهداف انقلاب از پتانسیل رهبری بالایی برخوردارند. رابطه نهاد انقلابی با نهادهای صنفی و مدنی برای جنبش دموکراسی خواهی و جنبش چپ رابطه ای عمیق و پایدار و طولانی مدت است.
نهاد انقلابی و نهاد سیاسی
نهاد های انقلابی بواسطه نهادهای سیاسی به جنبشهای اجتماعی وصل هستند. با عروج و افول یک جنبش اجتماعی نهاد سیاسی وابسته به آن هم عروج یا افول میکند. جنبش های اجتماعی هر جامعه و کشور هم خود تاثیر پذیرفته از جنبشهای اجتماعی بینالمللی میباشند. در نتیجه عروج و افول یک جنبش در سطح جهانی بطور مستقیم در یک گذر زمانی تاثیر خود را بر آن جنبش در کشور مزبور و در نتیجه نهادهای سیاسی وابسته به آن میگذارد. بطور مثال ما تاثیر این عروج و افول را در نهادهای سیاسی چپ در جامعه خود وضوح میبینیم. نهاد سیاسی با عروج جنبش اجتماعی شکل میگیرد، انقلابی عمل میکند و با افول جنبش اجتماعی از جامعه رخت بر میبندد.
نهاد انقلابی در زمان انقلاب حاصل ائتلافی برنامه ریزی شده یا نشده از طرف نهادهای سیاسی، مدنی، صنفی و رهبران منفرد میدانی موجود میباشد. در حال حاضر جنبش انقلابی کنونی حاصل جنبشهای چپ انقلابی و ناسیونالیستی و دموکراسی خواهی است. نهادهای سیاسی برخاسته از جنبش چپ انقلابی سنتا همیشه طرفدار انقلابند اما بعلت بن بست جهانی ایدئولوژیک آن و شکست این جنبش در انقلاب ۵۷ در موقعیت میرایی قرار دارد و نمیتواند به تنهایی تاثیر آنچنانی در بوجود آوردن نهاد انقلابی ایفا کند. نهاد های سیاسی برخاسته از جنبش ناسیونالیستی و دمکراسی خواهی در ایران اگر چه در انقلاب مشروطیت قسمت اعظم رهبری ائتلاف نهاد انقلابی را بر عهده داشتند، در حال حاضر اما آمادگی تشکیل این نهاد را ندارد. اکثر این نهادها بجای پرداختن و روبرو شدن با معضل کنونی جامعه که همان سرنگونی حکومت اسلامی است خود را مشغول پرداختن به معضلات بعد از سرنگونی و بحث های فرهنگی و ادبی کرده اند. اکثر این نهادهای اگر چه خواهان سرنگونی حکومت اسلامی و برقراری حکومتی سکولار دمکرات هستند و این ماهیتا به معنی انقلاب است از بردن کلمه انقلاب وحشت دارند. امید این است که فشار رفتار انقلابی جامعه ما و نهادهای تشکیل شده از آن این واقعیت را به آنها تحمیل کند.
نهاد انقلابی و جنبش سوسیال دموکراسی
جنبش سوسیال دموکراسی بخشی از جنبش دموکراسی خواهی در ایران است. این جنبش در ایران جنبشی جوان و در حال سازندگی و حفظ خود میباشد. این جنبش در حال حاضر از تضادهای بنیادی درون جنبشی جهانی و موقعیت خاص ایران رنج میبرد.
جنبش سوسیال دموکراسی کشورهای دموکراتیک که فلسفه وجودیشان در نقد انقلاب سوسیالیستی جنبش چپ انقلابی بوده است فرضیه انقلاب را کنار گذاشته اند. اتوریته تئوریک جنبش سوسیال دموکراسی کشورهای دموکراتیک در زمینه تئوری انقلاب قسمت اعظم جنبش سوسیال دموکراسی ایران را در بلاتکلیفی مفرطی قرار داده است. از یک طرف نمیتواند فلسفه وجودی خود را به کناری نهد و از طرف دیگر بایستی خود را با موقعیت انقلابی کنونی جامعه ایران وفق دهد. این جنبش یا بایستی از نظر تئوریک به اصول صد سال پیش جنبش سوسیال دموکراسی اروپا برگردد یا شاهد میرایی خود حد اقل بطور موقت در موقعیت حساس کنونی باشد. این ایده در جامعه ما که از نظر سیاسی صدها سال به عقب برگشته کاملا مترقی است.
ایده رفرمیستی حاکم بر این جنبش در ایران تا وقتی در حد چلنج های تئوری درون جنبشی باشد بسیار سازنده و لازم است اما زمانی که به عمل اجتماعی و سیاسی تبدیل میشود میتواند ضررهای جبران ناپذیری به جنبش ما وارد کند. برای مثال همه ما شاهد هستیم احزاب قدرتمند سوسیال دمکرات کشورهای اروپایی بخاطر منافع اقتصادی و ملی خود و همچنین به بهانه مبارزه با امپریالیسم آمریکا چگونه با رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر کشور ما کنار میآیند. میتوان دید که کنار آمدن نحله هایی از جنبش سوسیال دموکراسی در داخل و خارج از کشور با اصلاح طلبانی چون خاتمی و موسوی چگونه سرنگونی حکومت اسلامی را به تاخیر انداخت. توهم اینکه اصلاح طلبان حکومتی رفرمیست هستند و سوسیال دموکرات ها هم طرفدار رفرم و مخالف انقلابند، آنها را در کنار هم قرار داد. تا جایی که بخشی از خود رژیم هم همانند حقوق بشر اسلامی و فمینیست اسلامی و دموکراسی اسلامی و سکولاریزم اسلامی، سوسیال دمکرات اسلامی تولید کرد. خوشبختانه بخشی از جنبش سوسیال دموکراسی که همیشه در کنار جنبش سرنگون طلبی مردم قرار داشت در مقابل این توهم ایستاد. جنبش ما در عین مبارزه با رژیم بایستی به مبارزه درون جنبشی برای از بین بردن این توهمات ادامه دهد و این نیروها را از خود طرد کند. خط و خطوط را بایستی روشن و مشخص کرد. بدون مرزبندی با این سوسیال دموکرات های طرفدار کلیت رژیم و بعضا محافظهکار، این جنبش به نابودی کشیده خواهد شد. اینها اگر چه در خارج از کشور در جبهه و احزاب سوسیال دمکرات هستند اما زمانی که بعنوان سوسیال دمکرات ایرانی در کنار کلیت رژیم قرار میگیرند دشمن آشتی ناپذیر مردم و جنبش سرنگونی خواهی آن قرار خواهند گرفت. برای شناختن دوست و دشمن مردم معیارها بایستی سیاسی باشند نه ایدیولوژیک.
در حال حاضر نهادهای سیاسی جنبش سوسیال دموکراسی مانند دیگر نهادهای سیاسی فعال در جنبش دموکراسی خواهی توان تشکیل نهاد انقلابی که بتواند جنبش انقلابی و سرنگونی طلبی داخل را رهبری کند ندارد. تنها راه سنجش تبدیل این نهاد ها به نهادهای انقلابی همراهی و همگامی با جنبش انقلابی و عملهای انقلابی مردم در داخل میباشد. تنها اجبار و اصرار جنبش در داخل میتواند توان حرکت و همراهی به جنبش کم جان و جوان ما را چند برابر کند. این تنها چراغی است که راه را روشن کرده و توهمات را از بین میبرد.
جنبش سوسیال دموکراسی جهانی ما هم سابقه انقلابی دارد و هم معتقد به انقلاب دموکراتیک است. این جنبش و نهاد سیاسی وابسته به آن توان تبدیل شدن به نیروی عمده ای از نهاد انقلابی در انقلاب آتی مردم ما را دارد. توان و کمک تک تک ما به جنبش آزادی خواهی و سرنگونی طلبی داخل و استقامت و پایداری به اصول سوسیال دموکراسی تنها توشه ما در این نبرد شکوهمند است.