روشنفکرسیاسی، حزبی و سازمانی
مسعود نقره کار
روشنفکر انسانی پرسشگر، نقاد، گفتمان ساز، آینده نگر، آزاداندیش و آزادیخواه ست. ویژگی و توانِ آینده نگری و تجسم آینده ای متفاوت و بهتر از واقعیتی که مورد انتقاد روشنفکر است اهمیت بسزائی در حوزۀ حیات و فعالیت های اجتماعی و سیاسی دارد. گفتمان سازی، و ایده ها و مفاهیم انسانی و اجتماعی نوین، و نیز پرسشگری و تفکر انتقادی محرکی برای تغییر واقعیت خواهند شد. برخورداری از ویژگی های روشنفکری و ذهنیت نوآورانه و بازنگرانه به معنای توانمندی درعملی کردن وتحقق خواست ها، نوآوری ها و ایده آل های روشنفکرانه نیست. برای تحقق و عملی کردن خواست ها، ایده آل ها و طرح های روشنفکرانه مدیریت و توان اجرایی ویژه ای ضروری ست که دانش سیاسی، سیاست و سیاستمداری از عهده آن بر می آید. این سیاست وسیاستمداران هستند که با اتکا به دانش و تجربه سیاسی توان ارزیابی از موقعیت و جهت تغییر و اجرای آن را می سنجند و در آن راستا با اتکا بر برنامه ریزی و پروژه سازی حرکت و راهبری می کنند. امرمدیریت اجتماعی و سازمان دادن جامعه و کنترل و تنظیم رفتار و روابط انسان ها با یکدیگر و عملی کردن ویژگی روشنفکری و اندیشه های فلسفی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری در عرصه های مختلف زندگی کارِ دانش سیاسی، سیاست و سیاستمداران است. بنابراین روشنفکر سیاستمدار نیست ، و سیاستمدار هم می تواند روشنفکر نباشد، و به همین دلیل نیز بسیاری از سیاستمداران برجسته در زمرۀ تاریک اندیشان بوده اند و فاجعه ها آفریده اند، و بخشی از روشنفکران نیزازکه از سیاست و فرهنگ فاصله گرفته اند در حد ” جعبۀ حرف” باقی مانده اند.
آنچه بشریت و جهان کم داشته و دارد انسان هائی ست که روشنفکرسیاسی یا سیاستمداران روشنفکر باشند، یعنی دارندۀ مجموعه ای از این دو ویژگی ها و توانمندی ها.
روشنفکرسیاسی درکنارویژگی های روشنفکرانه دانش، فرهنگ و قدرت برنامه ریزی به گونه ای کارساز را خواهد داشت، و تلاش می کند ایده ال ها و آرمان ها را در راستای تغییر، پیشرفت و تحول با واقعیت موجود پیوند بزند. جامعه ما ، و جامعه جهانی سیاستمداران کارآمد و ورزیده، و همینطور روشنفکران برجسته به وفور داشته و دارد اما با کمبود روشنفکر سیاسی و جریان های سیاسی روشنفکری مواجه بوده است. اگرقرار شود از نگاه خودم چند نمونه روشنفکر سیاسی و سیاستمدار روشنفکر نام ببرم در میهنمان از محمد علی فروغی، خلیل ملکی، محمد مصدق و شاپور بختیار، و در عرصه جهانی ازمهاتما گاندی، نلسون ماندلا، سالوادورآلنده و مارتین لوترکینگ نام خواهم آورد، که نه همه بل که بیشترین ویژگی های یک سیاستمدار روشنفکر را داشتند.
اگرسیاست و سیاست ورزی که پُراهمیت ترین، پیچیده ترین،خطرناک ترین و اغوا کننده ترین عرصه فعالیت فکری و کرداری انسان و سلسله جنبان دگرگونی درهمه عرصه های زندگی اجتماعی است، با روشنفکری در نیامیزد فجایعی به بار می آورد که درمیهنمان و جهان شاهد آن بوده ایم.
سخن و خیال این بود و هست که همه تیپ های روشنفکری سیاسی هستند و روشنفکر غیر سیاسی وجود نداشته و ندارد، و تاکید نیز بر این بوده است که روشنفکر می باید ” مستقل” باشد و نمی تواند همراه و یا در کنار قدرت سیاسی، حتی در حد عضویت در حزب، سازمان یا گروه سیاسی کار و فعالیت کند. چنین دیدگاهی روشنفکری را صرفا منتقد قدرت های سیاسی در حد و اندازه های متفاوت پنداشته است. تجربه های تاریخی و سیاسی نشان داده اند ویژگی های روشنفکرانه را فعالیت های سیاسی، فرهنگی و هنری ، فلسفی، و هر نوع فعالیت های اجتماعی دیگر خدشهدارنمیکند، و برعکس هر دو سو را به سوی تعالی تبار انسان و جامعه سوق می دهد. شرط گام برداشتن به سوی تعالی این است که روشنفکر درعرصه فعالیت های سیاسی، فلسفی، فرهنگی و هنری از ویژگی های روشنفکری فاصله نگیرد و به آن ها پشت نکند. برای نمونه عضو یک حزب و سازمان سیاسی به هنگامی لیاقت و شایستگی صفت روشنفکری خواهد داشت که در کردار حزبی و سازمانی از پرسشگری، نقادی، گفتمان سازی، آینده نگری، آزاداندیشی و آزادیخواهی غافل نشود، پدیده ای که در حزب ها وسازمان های سیاسی ما کمیاب تا حد نایاب هستند!