روشنفکرستیزی درتقابل با دموکراسی خواهی ست
مسعود نقره کار
روشنفکر(منورالفکر) درایران، سالیانی ست از ناسزاهای سیاسی و فرهنگی ست. در این نزدیک به دو سده، روشنفکران بدهکارهمگان بوده اند. تاریخ معاصر ایران اگرچه گهگاه تعامل میان روشنفکران و روحانیون و پادشاهان ، و نیز التقاط نامتجانس روشنفکری و اسلام را شاهد بوده است، اما در عین حال نشان داده است که بزرگترین دشمنان تاریخی روشنفکران و روشنفکری ارتجاع مذهبی و استبداد سیاسی بوده اند. در این میانه “لمپنیسم اسلامی” و آخوندیسم، کوشندگان سیاسی و فرهنگی ی ایدئولوژی زده و دیکتاتورهای کوچک و بزرگ، کشکول روشنفکرستیزی در ایران را پرملاط تر کرده اند.
عوامل گوناگونی در بروز روشنفکر ستیزی، در حد ستیزی ” هیستریک” نقش داشته و دارند که در کنار نهاد مذهب و روحانیت، و استبداد سیاسی می توان به ساختار و سلطه مناسبات اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی عقب مانده ی ایلی ، قبیله ای ، فئودالی، و ناسازگاری تیپ های مختلف روشنفکری باهم ، نقش بیگانگان و بیگانه ستیزی، ضعف ها و لغزش های روشنفکران و…اشاره کرد.
از دیگر عوامل روشنفکر ستیزی درک و فهم نادرست از این پدیده انسانی – اجتماعی ست. روشنفکر(منورالفکر) را درایران ترجمان ومعادل واژه “انتلکتوئل” دانسته اند و هر کوشنده سیاسی و فرهنگی، آکادمیسین، اندیشمند، متفکر، مُصلح، هوشمند، دانشمند، هنرمند و تحصیلکرده را روشنفکرپنداشته اند. یکسان پنداری هایی که دقیق نبوده ونیستند.
برای نمونه همین یکسان پنداری ست که در عرصه سیاست افکار و رفتار حزب توده ایران و سازمان های مشابه آن را افکار و رفتار” روشنفکری سیاسی” پنداشته و از این راه روشنفکر و روشنفکری را زیرسئوال برده اند، این یکسان پنداری گاه از سر ناآگاهی و گاه اینهمانی سازی ای نقشه مند و مغرضانه بوده است.
این درک و فهم نادرست و ناروا تحصیلکردگان را هم روشنفکر معرفی کرده است در حالیکه تحصیلکرده کسی ست که در نگاه امروزین دوره های آموزش عالی و دانشگاهی را گذرانده باشد. آکادمیسین تحصیکرده ای ست که تمام وقت در یک مرکز( فرهنگستان یا آکادمی) علمی یا فرهنگی و اجتماعی کارکند. تحصیلکرده و آکادمیسین می توانند روشنفکرباشند و یا نباشند. در میان تحصیلکردگان و آکادمیسین ها تاریک اندیشان بسیار دیده شده اند، یعنی کسانی که نه فقط فاقد ویژگی های روشنفکری بوده اند حتی در دشمنی و حذف روشنفکران کوشیده اند. بدیهی ست تحصیل و آموزش ظرفیت فکری و توان رفتاری روشنفکر را افزایش می دهد اما روشنفکر بارنمی آورد.
اندیشمند و متفکر، درتولید و کاربُرد اندیشه و فکر به عنوان روند و پدیده ای ذهنی دارای توانائی و ظرفیتی بیش از دیگران است. اینان می توانند برای حل بسیاری مسائل در حوزه های مختلف راه حل نشان دهند. اندیشمند و متفکرهم می توانند روشنفکر باشند و می توانند روشنفکر نباشد و حتی ضد روشنفکر باشند، همین گونه اند فرهنگ ورزان و فرهنگ سازان و هنرمندان. دانشمند نیز فردی ست که در یک رشته یا در چند رشته ازعلوم دارای تخصص است. علم وشناخت مجرد و محض کسی را روشنفکر نکرده و نخواهد کرد. هوشمند نیزفردی با بهرۀ هوشی بالا و توانایی ذهنی و قابلیت فراگیری بیش دیگران است.
تحصیل کردن و تخصص داشتن به معنای صاحب فکر و اندیشه روشن بودن نیست. انسان صرف انسان بودن می تواند صاحب اندیشه و فکر “روشن” باشد، یعنی پرسشگر، نقاد، آینده نگر، ایده و گفتمان ساز، آزاداندیش و آزادیخواه باشد، واین ویژگی ها درکنش فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ارزش ها و راهنمای او باشند.
فکر” روشن” و کردار روشنفکرانه و روشنگرانه بُنمایه دموکراسی و دموکراسی خواهی ست. ستیز با روشنفکر و روشنفکری ستیز با دموکراسی و دموکراسی خواهی ست.