طلسمِ همبستگی ملی
مسعود نقره کار
مردم به دنبال تامین نیازهای مادی و معنوی خویش اند و زندگی و تجربه های تاریخی نشان داده اند که از نیروهای سیاسی و اجتماعی ای حمایت می کنند که در رابطه با تامین این نیازها تلاش و مبارزه کنند.
در میهنمان نیروهایی بدیل سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی خواهند شد که با فاصله گرفتن از خودمحوری و فرقه گرائی های سیاسی و ایدئولوژیک، فرایند پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی مردم را سامان دهند و راه رسیدن جامعه به آزادی و آبادی را تسریع وهموار کنند. برای سامان دادن و تسریع چنین فرایندی به جای دامن زدن به تضاد ها می باید به سراغ علائق و خواست های مشترک همگانی رفت.
به نظر می رسد با چند دهه تاخیر اپوزیسیون حکومت اسلامی در داخل و خارج از کشور به این آگاهی مشترک رسیده است که تلاش برای همکاری و همگرائی و ائتلاف در راستای شکل گیری نیروی سیاسی و اجتماعی ای تاثیر گذار، اگرچه حیاتی و ضروری ست اما به معنای نادیده گرفتن تفاوت ها و حتی احتلاف های سیاسی و نظری در میان شرکت کنندگان در این همکاری ها، همگرائی ها و ائتلاف ها نیست. بر بستر شرایطی دموکراتیک تفاوت ها و اختلاف هایی که مانع دستیابی به همکاری و همگرایی و ائتلاف هستند به شیوه ای متمدنانه کاهش خواهند یافت. درهمین مسیر است که می توان حکومت اسلامی را سرنگون کرد و دردورۀ پسا رژیم اسلامی به توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یافت.
به نظر من آنچه همکاری، همگرائی و ائتلاف را به نتیجه مطلوب نزدیک تر خواهد کرد پذیرش و تلاش در راه تحقق شعار ” همه باهم” خواهد بود ، آنهم در راستای دستیابی به یک همبستگی اجتماعی و ملی برای سرنگونی حکومت اسلامی و جایگزینی حکومتی مردمی، دمکرات و سکولار. تجربه بیش از چهار دهه حاکمیت جهل و جنایت حالی مان کرده که هیچ کدام از طبقهها و گروههای اجتماعی، حزب ها و سازمانهای سیاسی، شخصیتهای سیاسی و اجتماعی (به ویژه از خارج از کشور) به تنهائی قادربه هدایت و رهبری جامعه درعبورکامل از حکومت اسلامی و برقراری آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشردرمیهنمان نخواهند بود.
درس تاریخ در باره همکاری ها وائتلاف ها
تجربه تاریخی همکاری و ائتلاف سیاسی میان شخصیت ها و گروه های سیاسی و اجتماعی ، چه در سطح حکومتی و چه مخالفان سیاسی حکومت ها و رژیم ها، و چه گروه های اجتماعی مختلف در جامعه از تجربه های پرارزش در میهن ماست. شاید برخی از نمونه هائی که درگذشته به وقوع پیوسته را با برداشت ها و تعریف های امروزین نتوان ائتلاف نام نهاد اما همکاری ها و نزدیکی ها در حد یک ائتلاف عمل کرده اند. این نوع همکاری ها و ائتلاف ها گاه در راستای ایجاد پیشرفت و تحول در جامعه و گاه خلاف آن شکل گرفته اند. دربارۀ عوامل تاریخی – ساختاری و عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و روانی ، و عوامل بین المللی ضعف و شکنندگی همکاری و ائتلاف سیاسی و اجتماعی در میهنمان به وفورگفته و نوشته شده است.
اگرفقط از مشروطه به این سو را در نظر بگیریم تاریخ ما شاهد ائتلاف سیاسی مشروطه خواهان از طیف های مختلف سیاسی و اجتماعی و بخشی از روحانیون بود، همکاری و ائتلافی که در اردوی مشروعه خواهانِ مرتجع هم وجود داشت. ائتلاف نیروهای ملی و نیروهای سپهدار تنکابنی در شمال و نیروهای سرداراسعد بختیاری از جنوب از ائتلاف های سیاسی این دوره بود که به قدرت گیری ناصر الملک و انزوای نیروهای مشروطه خواه انجامید. ائتلاف رضا خان، سردار سپه و ملیون را داریم تا جائی که سلیمان میرزا اسکندری سوسیال دموکرات به پست وزارت رسید. ائتلاف قوام السلطنه با حزب توده ، و در مقطع ملی شدن صنعت نفت ائتلاف مصدق و کاشانی را داشتیم، که بعد کاشانی با زاهدی و محمد رضا شاه ائتلاف کرد. بعدها دردوران محمد رضا شاه ائتلاف های حزب های حکومتی را شاهد بودیم . در میان اپوزیسیون رژیم ها همکاری و ائتلاف هایی تاثیرگذار وجود داشت، شخصیت ها، سازمان های سیاسی مخفی و حزب ها گاه همکاری و ائتلاف می کردند اما به دلیل اختناق سیاسی در داخل کشور بیشتر به صورت مخفی، و فقط در خارج کشور از همکاری و ائتلاف علنی بود که برای نمونه به تجربه ” کنفدراسیون دانشجویان و…” می توان اشاره کرد. بزرگترین همکاری ها وائتلاف ها در میان جریان های سیاسی و گروه های اجتماعی مختلف در مقطع انقلاب بهمن 57 شکل گرفت که چهره ها و نیروهای متنوع و متعدد علیه رژیم پهلوی دست به همکاری و ائتلاف حول شعارها و خواست هائی مشخص زدند. این بزرگترین ائتلاف سیاسی در تاریخ میهنمان ، نه در سالن های سربسته و یا روی کاغذ، که در کف خیابان ها شکل گرفت ، ائتلافی که در تداوم حرکت خود، بخش بزرگی از آن به حمایت از خمینی و روحانیون کشیده شد. بخش هائی از ملی گراها و چپ ها و طیف های مختلف مذهبی همراه با میلیون ها تن از مردم، از گروه های اجتماعی محتلف چنین ائتلافی را شکل داده بودند. بعد از انقلاب در حمایت و مخالفت با حکومت اسلامی نیز شاهد همکاری ها و ائتلاف هائی در داخل کشور بودیم اما سرکوب وحشیانه حکومت اسلامی مانع تداوم همکاری و ائتلاف مخالفان سیاسی این رژیم در داخل شد.
خمینی و حکومت اش بسیاری از نیروهای همراه خود را سرکوب و حذف کردند و تنها نیروهای مدافع و ” خودی” ِحکومت اسلامی تحت نام ها و عناوین مختلف به همکاری وفعالیت های ائتلافی در دوره های مختلف، آن هم با هدف تحکیم و تداوم جمهوری اسلامی روی آوردند.
بخش بزرگی از اپوزیسیون حکومت اسلامی مجبوربه مهاجرت اجباری و تبعید شد. اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور در راستای سرنگونی حکومت اسلامی و جایگزینی حکومت مورد نظرش همکاری ها وائتلاف هائی را سامان دادند ( شورای ملی مقاومت و….) که متاسفانه همکاری ها وائتلاف های موفقی نبوده اند، ائتلاف هائی با عمری کوتاه و شکننده، روندی که پس از 43 سال، هنوز پا برجاست.
“همه با هم “
از راه های رسیدن به همبستگی اجتماعی و ملی باور به تئوری، گفتمان و شعار دموکراتیک ” همه با هم ” است، راهی که در شرایط کنونی خط قرمزش فقط ” حکومت اسلامی ست. شرط ورود به این راه پذیرش و وفاداری به آزادی دموکراسی، حقوق بشر و صلح است. من پیش تر در همین رابطه در چند مقاله نظرم را نوشتم و در راستای عبوراز این راه و رسیدن و چگونگی رسیدن به این مقصد به عنوان یک نویسنده و پژوهشگر، و کنشگر سیاسی و فرهنگی ایرانی در حد و توان خودم گام هایی برداشتم. و البته که انتظار تحریف ها و اتهام هائی را هم داشته ام، که خیالی نبوده و نیست. اینکه روزگاری جلادی از این شعار و گفتمان سیاسی و دموکراتیک سوء استفاده کرده به معنای نادرست پنداشتن این شعار، تئوری و گفتمان نیست، روی سخن من با کسانی که برچسبهای گوناگون از زرادخانه “فرقه گرائی وسکتاریسم ” به سوی تلاشگران ایجاد همکاری ، همگرائی وائتلاف میان اپوزیسیون حکومت اسلامی شلیک میکنند، نیز نیست، روی سخن با آنانی ست که آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و صلح ملکه فکرشان است و به آزادی، رفاه و همبستگی مردم میهنمان میاندیشند.
“همه با هم” را شاید بتوان مترادف و همسنگِ همگرائی، همکاری، همیاری و ائتلاف قلمداد کرد که تفاوت آن با اتحاد و وحدت نیز روشن است. حتی اگر پذیرفته شود که از”همه با هم” انتظار حرکتی وحدت طلبانه وجود دارد بازمی باید توجه داشت که آغاز دستیابی به ” وحدت ” عبوراز دروازه رایزنی دموکراتیک، همکاری وائتلاف سیاسی ست.
تاریخ ائتلافهای سیاسی و خواست و آرزوی” همه با هم” بودن در جهان نیز درسهای بسیار داشته و دارد. امروز در دنیا دهها ائتلاف سیاسی مثبت و تاثیرگذار را میتوان نام برد که در راستای تحقق آنها شخصیتها، حزبها و سازمانهای سیاسی، با هویتها و اختلافهای نظری وسیاسی متفاوت، به خاطرمنافع ملی کشورو برای سعادت مردم میهنشان به همکاری و همیاری روی آوردهاند و ” همه با هم” شدهاند، همان همکاری و همیاریای که امروز پارهای فعالان سیاسی اپوزیسیون با مُهرو انگ ” همه با هم خمینیستی”، برای ایجاد گرد و خاک به میدان مبارزه علیه رژیم اسلامی پرتاب کردهاند.
” همه با هم” فکر و رفتاری ست که همبستگی اجتماعی و ملی را پایه ریزی می کند. باور به هویت ایرانیت، حفظ تمامیت ارضی، به حکومتی دمکراتیک و قانونی، به رسمیت شناختن تفاوتها و تنوع های سیاسی، فرهنگی، مذهبی و اتنیکی ، باور به جامعه ای که در آن یک فرد با حفظ هویت فردی، منافع و مصالح جمع را هم در نظر دارد، و وحدت، وفاق و وفاداریِ ناشى از علایق، احساسات، همدلى و کنش هاى مشترک محقق شدنی ست.
” همه با هم” بیان نیاز متقابل بیکدیگر در جامعه است، وبیان اهمیت حیاتی همبستگی اجتماعی و ملی. ” همه با هم” تلاش برای یکسانسازی فرهنگی ، مذهبی و اتنیکی نیست، تجربه شده است که تلاش برای یکسان سازی، تلاش در راستای نابودی همبستگی اجتماعی و ملی ست. ” همه با هم” و همبستگی ملی با ناسیونالیسم برترانگار نسبت به فرهنگ ها و گروه های اجتماعی گوناگون خوانائی ندارد و ایجاد و تداوم انسجام، یگانگی و اتحاد مردم را هدف دارد.
شعارو گفتمان” همه با هم ” در راه همبستگی اجتماعی و ملی برای براندازی حکومت اسلامی هم تاکتیک و هم استراتژی ست، تاکتیک و استراتژی ای کارآ و اثربخش در پیوندی ارگانیک با خواستی که رفاه، آزادی، همبستگی، عدالت اجتماعی و صلح را برای مردم میهنمان به ارمغان خواهد آورد. “همه باهم”ای که نه یک پیوند حزبی و تشکیلاتی ست، و نه یک رابطه مکانیکی میان افراد و جمعها. این همه باهم بازتاب ایده ومنافع یک طبقه یا گروه اجتماعی یا شخصیت سیاسی نیست، منافع میهن ومردم، منافع ملی چسبِ آن است، همه با هم”ای فرا ساختاری و فراحزبی، و نماد دموکراسی پلورالیستی که منافع ملی، رفاه عمومی و سعادتمندی مردم را هدف گرفته است. فقط ” همه با هم” میتوانند پروژههای کلان ملی را به موفقیت و پیروزی برسانند
” همه با هم” گره خوردگی اش با مشارکت عمومی، همبستگی اجتماعی و ملی، همراهی و هم فکری و همکاری مشترک و همگانی در راه پیشبرد، و به انجام رساندن خواست نیروهای مختلف اپوزیسیون، یعنی سرنگونی حکومت اسلامی را بهمراه خواهد داشت.
اثر بخشی “همه با هم” و شعار و خواست همبستگی اجتماعی وهمبستگي ملي در آینده ايران بستگی به رابطه حکومت با ملت و گروه های اجتماعی مختلف به ویژه اتنیک ها در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، و نیز چگونگی روابط اتنیک ها با يكديگر دارد، امری که تضمين يكپارچگي ملّي و حفط تمامیت ارضی خواهد شد.
با حفظ استقلال نظری و سیاسی و تشکیلاتی، بی آنکه هویت و ایدههایمان را نادیده انگاریم می توانیم ” همه با هم” در تفاهمی عمومی بر محورخواستهای مشترک ِ دمکراتیک گردهم آئیم و با برنامه و سازمان یافته در راستای تحقق ایدهها و خواستهایمان عمل کنیم. “همه با هم” وفاق و جنبش ملی را تقویت و مستحکم خواهد کرد، ” همه باهم”ای که خواستار نفی و رد کامل حکومت اسلامی ست و آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و صلح ملکه فکرش است، به آنها باور دارد و درراه تحقق آنها گام برداشته می شود.
شکسته شدن طلسم” همبستگی اجتماعی و ملی” ما ایرانیان بستگی به عوامل سیاسی و اجتماعی گوناگون دارد اما نقش عامل فرهنگی و روانی برای از میان برداشتن این مشکل دست کمی از عوامل سیاسی و اجتماعی ندارد. در این میانه خودخواهی ها و خود محوری های فردی، و تجلی شان به شکل فرقه گرائی ای ستیزنده و بیزار از” همه با هم ” و همبسته بودن، عاملی مهم در جان سختی و ماندگاری این طلسم بوده است.