مخالفان خاموش
مسعود نقره کار
مخالفت و مبارزه با حکومت اسلامی در سطوحی متفاوت و متنوع، ازخیزش ها و جنبش های اعتراضی سیاسی، مدنی و صنفی تا ابراز نارضایتی کلامی و شِکوِه و شکایت، و مخالفت خاموش صورت گرفته است. در مورد تعداد مخالفان حکومت اسلامی آمار دقیقی در دست نیست، گفته می شود دست کم 70 درصد مردم ایران حکومت اسلامی را نمی خواهند و مخالف حکومت اند که اکثر این مخالفان را خیل عظیمِ ناراضیان کلامی و شِکوه و شکایتی، و مخالفان خاموش شامل می شوند.
در میان خیزش ها و جنبش های اجتماعی و سیاسی، جنبشِ” زن، زندگی، آزادی” نشان داده است که سپاه عظیم ” ناراضیان کلامی و شِکوه و شکایتی، و مخالفان خاموش” تا حدودی به همان نوع مخالفت ادامه داده اند و هنوز پا به میدان مبارزۀ عملی و پشتیبانی از جنبشِ آزادیخواهانه و عدالت جویانه نگذاشته اند. غرض خرده گیری و سرزنش این دست از مخالفان نیست آنهم از سوی منی که تبعیدی هستم و به ناچار از دور دستی بر آتش دارم و خودم را حامی جنبش می دانم، قصد بیان دغدغه و نگرانی ست.
اگر ناراضیان کلامی و شِکوه و شکایتی، و مخالفان خاموش که در تمامی گروه های سنی، اجتماعی، عقیدتی، مدنی و صنفی بیشترین مخالفان حکومت اسلامی را در بر می گیرند پا به میدان نگذارند و یا حداقل حامیِ عملیِ جنبش زن، زندگی، آزادی نشوند، این عظیم ترین جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه به ثمر نخواهد رسید.
ترس و هراس از مبارزه علنی و عملی با یکی از وحشی ترین و نابهنگام ترین حکومت های تاریخ میهنمان واقعی و قابل فهم است. این حکومتِ انسان و انسانیت کُش ، این حکومت توحش و وحشت که ده ها هزار انسان آزاده را روانه زندان و شکنجه گاه های آشکار و پنهان اش کرده، و طی کشتارهای متعدد هزاران دگراندیش و مخالف سیاسی و عقیدتی اش را به قتل رسانده، 43 سال با اتکا به ستمگری و ماشین کشتارش امکان ادامه حیات یافته است. بدیهی ست در مبارزه با چنین حکومتی که دامنه سرکوبگری و وحشیگری اش گسترۀ نا محدودی از ایجاد محدودیت ها و محرومیت ها تا کشتار را در بر می گیرد انتظار اینکه همه مخالفان در مبارزه با گَله های هارِ حکومتی در یک سطح و به یک اندازه نیرو و انرژی بگذارند، انتظاری غیر واقعی ست. توحشِ حکومت اسلامی، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و تجربه های تلخ و نومید کنندۀ گذشته عواملی مهم در به میدان نیامدن بخش بزرگی از مخالفان هستند.
پیروزی جنبش به این مهم وابسته است که مخالفان کلامی و خاموش به میزان توان و ظرفیت شان پا به میدان مبارزه بگذارند و گوشه ای از کار را به دست گیرند. اظهار نارضایتی کلامی و شِکوه و شکایت نیز سطحی از مخالفت و مبارزه است اما در شرایطی که نوجوانان و جوانان سینه به سینه دژخیمان دلاورانه می رزمند و زخمی و کشته می شوند انتظار این است که نارضایتی های کلامی و اعتراض های لفظی، به ویژه مخالفت های خاموش و ” تو دلی” و” درِ گوشی” به حدی از حمایت های عملی از جنبش زن، زندگی، آزادی ارتقا یابد. آنچه امروز در ایران فریاد می شود خواستی همگانی است، خواستِ آزادی، رفاه و آبادی کشور است.
جنبش زن، زندگی، آزادی نشان داده است که اکثر مخالفان در میدان مبارزه به یک فرهنگ سیاسی یکپارچه تر و همبسته دست یافته اند، و این بسیار امیدوار کننده است. اگر خواهان آزادی، رفاه و آبادانی میهنمان هستیم چشم براین همبستگی، چشم بر این” دلیری، دلیری، دلیری” دلاوران سرزمینمان نبندیم و آن ها را تنها نگذاریم، به هر روش و شکلی که توان داریم در داخل کشور، و از خارج کشور از آن ها حمایت کنیم .
فردا دیراست !