«جنجال «دموکراسی شورایی» در مقابل «دموکراسی پارلمانی

موضوع رابطه میان دموکراسی و سوسیالیسم یکی از محوری‌ترین و پیچیده‌ترین مباحث نظری و از معضلات کل گرایش‌های چپ، خواه در ایران و خواه در سایر نقاط جهان، است. طرح این موضوع در پاره‌ای جدل‌های فکری و نظری اخیر برخی ایرانیان خارج از کشور، توضیح پاره‌ای سوء‌برداشت ها را ضروری می‌سازد. به نظر می‌رسد که دعوا بر سر «نوع» دموکراسی است که در نوشته‌ها به دو نوعِ پارلمانی/ نمایندگی/ لیبرالی/ بورژوایی، و دیگری شورايی/ مستقیم / کارگری / مردمی/ سوسیالیستی تقسیم شده است. (مایلم اشاره کنم که قصد اولیه‌ی من این بود که بااستفاده از نقل‌قول مستقیم و ذکر نام دوستانی که در این زمینه نوشته‌ و به یکدیگر پاسخ داده‌اند، به طرح این بحث بپردازم. اما برای اجتناب از طولانی‌ترشدن مطلب تنها به اشارات کلی که بیانگر کلیت نظر های ابراز شده است اکتفا کرده‌ام.)

سوسیال دموکراسی رادیکال: فازِ گذار به سوسیالیسم دموکراتیک

اگر سوسیالیسم دموکراتیک نباشد و اکثریت مردم آزادانه آن‌را نپذیرفته باشند، نظام نظامی سرکوب‌گر خواهد بود و سر انجام شکست خواهد خورد. به‌عبارت دیگر اول جامعه باید سوسیالیست شود و آن‌گاه یک دولت سوسیالیستی را انتخاب کند. در غیر این صورت یک اقلیت سوسیالیست باید نظر خود را به اکثریت جامعه تحمیل کند. خوانشی از گرامشی به‌درستی بر این ضرورت تأکید دارد.

سوسیالیسم و لیبرالیسم: همسوئی ها و ناهمسازی ها 

واضح‌ است که جوامع کشورهای گوناگون، بویژه از نظر فرهنگی، با هم تفاوت های بسیاری دارند. این ویژگی ها در نظریه و در عمل باید مورد توجه قرار گیرند، و نمی توان برخوردی قالبی به این تفاوت ها کرد. اما این بدان معنی نیست که نیروهای اجتماعیِ هر کشور باید تئوریِ خاص و بومیِ خود را، با ماهیتی کاملا متفاوت از دیگر کشور ها، وضع و دنبال کنند. هر چه تاریخ بشر جلو تر رفته، تفاوت های مناطق و کشورها کمتر و وجوه مشترکشان بیشتر شده. امروز ما در یک نظام جهانی شده سرمایه داری زندگی می کنیم.